چکیده:
مقالات شمس ، از جمله متونی است که محمل بسیاری از تمهیداتی گردیده که منجر به تخطی سیاق طبیعی نثر به سوی شعرگونگی کلام می شود. شعر سپید، برای رشد خود، عناصر شاعرانة زیادی از متون کلاسیک ، بویژه ، کتب صوفیانه اخذ کرده است . این مقاله در پی کشف روابط و عناصر مشترک ، بین مقالات شمس و شعر سپید است . متن مقالات ، به طور کلّی ، در بردارندة عناصر شعر سپید و حتی پذیرندة افاعیل عروضی و شبه عروضی است . این جستار در پی کشف و ارائة موّلفه های شعر سپید امروز؛ ازجمله ، موسیقی و کلام آهنگین در همگرایی با نمادها و تمثیل ها و دیگر عناصر شعری ، انواع هنجارگریزی های نحوی ، واژگانی و معنایی ، استفاده از پارادوکس ، تشخیص و... مقالات شمس است . ناگفته پیداست که این عناصر در شعر کلاسیک نیز حضور دارند؛ تاکید ما بر استفادة امروزی از آنهاست . تا بدین وسیله ، تشخّص و تمایز سبکی شمس از سایر نویسندگان و عرفا، برجسته تر نشان داده شود.
Shams essays are among the texts that provide a good scene to study how natural prose leads towards poem-type prose. In this regard، Blank verse for its development obtains more poetic sense from classic texts specifically from sophism books.
This study tries to discover common relation and elements that exist between Shams essays and blank verse. Also this research makes an effort to discover and present features of modern blank verse like music in convergence with symbol، allegory and other poetic features، syntactic and semantic deviation in the use of paradox and personification. Our emphasis in the present study is on the use of these features in Shams essays.
خلاصه ماشینی:
"١- درهم تنیدگی عناصر موسیقایی با عناصر دیگر ١-١- موسیقی و نماد: در بعضی از عبارات مقالات شمس ، هم بستری موسیقی و نماد، به یاری بیانی شطح گونه ، سبب تقویت ابهام و ایجاد تعلیق معنایی و در نتیجه ، مجبور کردن خواننده به تأویل متن شده است و این از مهمترین مؤلفه های شعر امروز محسوب می شود.
در ابتدا، نکته ای که باید در مورد شیوة کتابت تمام نمونه های انتخاب شده ، گفته شود، این است که ما سعی کرده ایم ، در چگونگی تقطیع جملات و عبارات کلامی ، عوامل و عناصر شعری را مدنظر قرار دهیم ، همان طور که «شاملو در کتابت شعرهای سپید خود، سلیقه ای خاص دارد.
وجود تصویرهای پارادوکسی ، در مقالات که کلام را شاعرانه کرده باشد، فراوان است ؛ به عنوان نمونه : «آزادی ؟/ غم نان می باید/ جامه می باید/ آخر/ بنده را/ هیچ این غم نیست / خداوندگارش / ترتیب نان و جامه اش می کند/ او را/ چه عشق نان است ؟» (شمس تبریزی ، ١٣٨٤، ج ٢، ص ٥٣).
نمونة زیر که در بیان عظمت مولاناست ، هنجارگریزی نحوی در بند اول و استفاده از تمثیل در بند دوم عنصر غالب شعری است : «باز مولانا را دیدم بر سر منبر/ و دو کس از هوا درآمدند سوی مولانا/ با گیسوهای علویانه / چشم هاشان بزرگ / چون دروازه / و پرنور/ طبق ها/ با طبق پوش بیاوردند/ پر جوهر/ پیش مولانا نهادند/ کوزة سفالین که بر زمین زنند/ بشکند/ عجب __________________________________________________________________ نیست / اما کوزه سفالین / که پنجاه بار بر سنگلاخ زد/ نشکست / بر ریگ نرم افتاد/ شکست / عجب می آید» (شمس تبریزی ، ١٣٨٤، ج ١، صص ٢٨٩-٢٩٠)."