خلاصه ماشینی:
"(6) شیخ کمال،یورش لشکر توقتمش خان را به تبریز و عزل امیرولی و فرهاد آقا را در این قطعهء طنز یادآور میشود: گفت فرهاد آقا به میرولی که رشیدیه را کنیم آباد زر به تبریزیان به آجر و سنگ بدهیم از برای این بنیاد بود مسکین به شغل کوهکنی که ز موران کوه و دشت زیاد لشکر پادشاه توقتمش آمد و هاتف این ندا درداد لعل شیرین به کام خسرو شد کوه بیهوده میکند فرهاد(7) شیخ کمال در شهر سرای خوش زیست و به ارشاد مردم پرداخت،چنانکه خود گوید: اگر سرای حبیب است و دلبران سرای بیار باده که من فارغم ز هر دو سرای و نیز این غزل را در آن شهر سروده و وصف زیبائیهای آن را نموده است: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای به حدیثی بگشای آن لب و لطفی بنمای..."