چکیده:
تصویرپردازی منطبق بر دادهپردازی معنائی، از جمله مسائلی است که در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است؛ چراکه اگر مردم با کلام و محتوائی فاقد تصویر مواجه میشدند، که فقط ذهن و عقل آنان را مخاطب میساخت، این کلام نمیتوانست چندان اثرگذار باشد، ولی از راه تصویرگری و پردازش خلاقانهی مضامین والای انسانی است که قرآن کریم محتواهای نورانی خود را رختی از عناصر تاثیرگذار بدیعی و بیانی پوشانده و از رهگذر این آفرینشهای هنری، معنی و مفهوم مورد نظر را برای مخاطب به وجهی نیکو جلوهگر میسازد. در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تکیه بر روشی توصیفی ـ تحلیلی به بررسی جلوههای تصویرگری هنری در سورهی مبارکهی اعراف پرداخته و از گوشههائی از وجوه زیباییشناختی بیان قرآنی در این سورهی مبارکه پرده برداشته شود و به پاسخ این سوال دست یابیم که خداوند حکیم در سورهی اعراف چگونه از شگردها و فنون تصویرگری بهره جسته و نقشهی راه این سورهی مبارکه برای بیان هنری صحنههای اثرگذار چیست؟ نتایج حاکی از آن است که تشبیهات در این سوره با هدف توصیف حال مشرکان، لغوپردازان و معارضان قرآن کریم است. اسلوب استعاره با اهدافی از جمله تهکم، استهزاء، تمثیل حال معاندان و... بیان شده است. وجود اسلوب مجاز و تخطی از حقیقت پارهای از معانی بر اساس اقتضاءات بافتی و معنائی در این سورهی مبارکه نیز باعث رونق و زیبایی آیات آن شده است. بهطور کلی در این سورهی مبارکه از تصویرپردازی بهعنوان ابزاری قدرتمند برای تثبیت معانی و ملموسنمودن آنها در پیش چشمان مخاطب استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
"پژوهشگران در این مقاله به دنبال پاسخ به سؤالات زیر هستند: 1 ـ مهمترین تصویرپردازیهای موجود در سورهی اعراف کدامند؟ 2- در سورهی مبارکهی اعراف تصویرپردازی با چه اهداف و اغراضی صورت گرفته است؟ 3 ـ تصویرپردازی هنری تا چه حد توانسته است به مفاهیم و موضوعات مطرح شده در این سوره عینیت ببخشد؟ 2 ـ پژوهشهای گذشته از آنجاییکه قرآن کریم بهعنوان نمونهی والای سخن فصیح و بلیغ، همچنان کانون توجه ادیبان، پژوهشگران و زبانشناسان است، هر کس بسته به مشرب فکری خود به تحلیل و بررسی آیات کریمهی آن پرداخته است.
» (طباطبایی، 1374، ج 8: ص 439) بهنظر میرسد که وجه استفاده از عبارت "بل هم أضل" و گمراهتر جلوه دادن انسان نسبت به حیوان در این مقولات بهخاطر آن است که حیوان اگر هم عدم إدراک و توان دریافت حقایق و تفقـهی دارد بهخاطر خوی حیوانی آن و سرشت مادی و غریزی صرفی است که برای او تعریف شده است، اما انسانی که اشرف مخلوقات و خلیفهی خدا و سرشته بر فطرت پاک و خللناپذیر الهی است: ﴿فطرت الله التی فطر الناس علیها﴾ (روم/30) و گوش و چشم و قوای إدراکی او، باید بهمثابهی کانالهای ارتباطی و مجاری ادراک حقایق ربانی باشد و بر خلاف حیوان، قدرت آگاهی و اندیشهورزی در وجود او نهاده شده است، وقتی که تمامی این حواجز عقلی و معرفتی را درنوردیده و خود را به درجهای از انحطاط تنزل میدهد که آثار آن نفخهی حیاتبخش الهی در روح خود را به کلی زایل میکند، یقینا مرتبهی سلوکی و اعتبارسنجی معرفتی او از چهارپایان و بهائمی که به هیچ کدام از این صفات برجستهی ربانی متصف نیستند، پایینتر و به درکات ضلالت و گمراهی نزدیکتراست."