چکیده:
ظهور باورهای انسان گرایانه در بسیاری از تعالیم معنویت گرایی جدید قابل پیگیری است. اما به گمان نگارنده، بهره مندی و اصالت این رویکرد در مجموع تعالیم دونالد والش با شدت بیشتری همراه است، علت این ادعا نهفته در نحوه ی بیان و نظام تعالیم والش است، از آن جهت که این بیان به صورت دوسویه و دیالوگ میان والش و خدا رقم خورده و ادعا می شود که تمام تعالیم او به شکل تجربه ای معنوی نمایان شده است. والش در قالب گفتگو با خدا به مسائل فراوانی می پردازد که در پس آن، نکته های بسیاری درباره جایگاه انسان و خدا در عالم، وظیفه انسان و خدا در نظام خلقت و بسیاری مسائل پیرامون آنها به میان می آید. اما همه این مباحث را می توان تحت دو مسئله تفسیر کرد.
به دیگر سخن، در رویکرد انسان گرایانه دونالد والش دو نکته ی پراهمیت وجود دارد. یکی تلاش برای آزادی و خودبنیادی انسان، به مثابه واضع خوبی و بدی، زیبایی و زشتی، خیر و شر؛ دیگری، فروکاهش خدا تنها به مثابه خالق عالم و موجودی نظاره گر. در واقع، این دو نکته اساس رویکرد انسان گرایانه دونالدوالش را رقم خواهد زد.
The emergence of humanist belief in the new teachings of spirituality is to be followed. I think the benefit and originality of this approach is more strongly associated with the overall teachings of Donald Walsh، and it if clear from the system Walsh's teachings. In his teachings، he marked mutual dialogue between God and himself (Walsh) and claimed that all his teachings as a spiritual experience have been detected. In conversation with God Donald Walsh he has afforded some issues which have a lot a lot about God and man's place in the universe، God and human responsibility in the creation in behind. All these issues can be interpreted in two issues. In other words، in the humanistic approach to Donald Walsh there are two important points. One is man's quest for freedom and being as an independent inventor of good and evil، beauty and ugliness، good and evil. The other is reducing the God only as the Creator of the universe and watching others. In fact، these two points are the key of humanistic approach of Donald Walsh .
خلاصه ماشینی:
"آزادی و خودبنیادی انسان در تعالیم والش به همهی امور از دریچه پندار خویش معنا میدهد و باید به فردیت خویش بیشتر اعتماد کرده و دریابد هیچ ماموریت از پیش تعیینشدهای از جانب هیچکس، حتی خدا برای او وضع نشده است.
دونالد والش نیز بر این عقیده است که در طریق رسیدن به حقیقت معنوی باید روح و جسم را آزاد گذاشته تا بتوانند خودمختارانه عمل کرده و راه خود را باز یابد.
در واقع، اگر در آفرینش هستی چیزی وجود دارد که آدمی از آن لذت نمیبرد باید به شکل احترامگونهای برای تغییر آن تلاش کرد و اینکه انسان موظف است جهان پیرامون خویش را صددرصد مبتنی بر سلایق و آمال خویش تغییر دهد.
» این گزاره روح حاکم بر نگرش خداباوری مدرن محسوب میشود و جالب آنکه دونالد والش و بسیاری دیگر از مؤسسین مکاتب معنوی معاصر به شکل واضحی تحت این گزاره به مسئله خدا میپردازند.
در پروژه دونالد والش تنها دغدغه انسان - مبتنی بر فضای فرهنگی جامعه غربی - اتکاء به فردیت است و اینکه در فضای معنوی و با اصالت دادن به آنچه او «خودالهی» میپندارد، تمام وظیفه فرد احساس آزادی و خودبنیادی در برابر تمام امور بیرونی است و اینکه با نهادینهساختن این احساس خود را به عنوان فاعلشناسا قلمداد کند و درباره تمام امور به عنوان ابژه حکم صادر کند.
در نظام فکری والش، با آنکه افراد واضع تمام قوانین، راهبردها و خوبی و بدی اعمال به حساب میآیند، تمام وظیفهشان تبلور خودبنیادی خویش است و عمل کردن طبق آنچه خود به شخصه مناسب میپندارند، با این همه هنوز مفهومی تحت عنوان «خدا» وجود دارد."