چکیده:
بینیازانگاری، یکی از دیدگاههای مهم معرفتشناختی درباره معقولیت باور به خدا به شمار میآید. به طور کل، میتوان گفت بر اساس این دیدگاه، باور به وجود خداوند نیازمند هیچگونه استدلال عقلانی نیست. تقریرهای متعددی از این دیدگاه ارائه شده است: یکی از تقریرهای دیدگاه بینیازانگاری را میتوان دیدگاه تجربهگرایی دانست که از سوی افرادی، همچون: سوئینبرن، آلستون و پلانتینگا ارائه شده است. پلانتینگا درباره معقولیت باور به خدا، دیدگاه معرفتشناسی اصلاح شده را مطرح میکند. تقریر پلانتینگا، در طول آثار وی دو بیان متفاوت داشته است: او در آثار اولیه خود، با اتخاذ رویکردی درون-گروانه از مسأله توجیه، به نقد دیدگاه مبناگروی کلاسیک پرداخته و با طرح تبیینی دیگر از این دیدگاه، باور به خدا را بدون ارائه استدلال عقلانی معقول دانسته است؛ در حالی که در آثار اخیر خود، با رد موضع درونگروانه درباره مسأله توجیه، به رویکرد برونگروانه معتقد شده و با ارائه مفهوم تضمین، باور به خدا را بینیاز از استدلال معرفی میکند. این مقاله به ذکر این دو رویکرد متفاوت پلانتینگا در خصوص معقولیت باور به خدا میپردازد. بینیازانگاری، یکی از دیدگاههای مهم معرفتشناختی درباره معقولیت باور به خدا به شمار میآید. به طور کل، میتوان گفت بر اساس این دیدگاه، باور به وجود خداوند نیازمند هیچگونه استدلال عقلانی نیست. تقریرهای متعددی از این دیدگاه ارائه شده است: یکی از تقریرهای دیدگاه بینیازانگاری را میتوان دیدگاه تجربهگرایی دانست که از سوی افرادی، همچون: سوئینبرن، آلستون و پلانتینگا ارائه شده است. پلانتینگا درباره معقولیت باور به خدا، دیدگاه معرفتشناسی اصلاح شده را مطرح میکند. تقریر پلانتینگا، در طول آثار وی دو بیان متفاوت داشته است: او در آثار اولیه خود، با اتخاذ رویکردی درونگروانه از مسأله توجیه، به نقد دیدگاه مبناگروی کلاسیک پرداخته و با طرح تبیینی دیگر از این دیدگاه، باور به خدا را بدون ارائه استدلال عقلانی معقول دانسته است؛ در حالی که در آثار اخیر خود، با رد موضع درونگروانه درباره مسأله توجیه، به رویکرد برونگروانه معتقد شده و با ارائه مفهوم تضمین، باور به خدا را بینیاز از استدلال معرفی میکند. این مقاله به ذکر این دو رویکرد متفاوت پلانتینگا در خصوص معقولیت باور به خدا میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"از آنجا که بر اساس دیدگاه تجربهگرایی، باور به خدا از سویی موجه و معقول بوده و از سویی دیگر، بر اساس تجربیات شخص، بینیاز از استدلال و اثبات عقلانی است، این دیدگاه عموما با برخی از تقریرهای ایمانگروی و یا با «استدلال تجربه دینی» قرینهگرایان خلط میشود؛ تا جایی که گاه به اشتباه معتقدان به دیدگاه تجربهگرایی را ایمانگرا دانستهاند؛ اما این دیدگاه بر خلاف دیدگاه ایمانگروی، درصدد آن نیست که باور دینی را از ارزیابی انتقادی معرفتی جدا سازد؛ بلکه تأکید میکند که تجربه دینی میتواند پایه معرفتی مناسب و معتبری برای چنین باورهایی فراهم آورد (Hasker, 2006, 322).
برخلاف مبناگروی کلاسیک که معیاری را از بیرون برای واقعا پایه بودن باور میدهد و هیچ ابائی از این ندارد که بخش بزرگ باورهای بیشتر افراد را غیرعقلانی جلوه دهد؛ اما به گفته پلانتینگا «باید معیارهای باور واقعا پایه را از پایین به دست آورد، نه از بالا»، و این معیارها را نباید آمرانه ارائه کرد؛ بلکه باید با دلیل اثبات کرد و با مجموعه مناسبی از نمونهها محک زد (پلانتینگا، 1381: 181-179).
چنانکه اشاره شد، معرفتشناسی اصلاحشده در بیان دو عنصر «باور» و «صدق» با سایر معرفتشناسان دینی و از جمله قرینهگرایان اختلاف چندانی ندارد؛ اما چنانکه معرفتشناسان اشاره داشتهاند، معرفت ) ( Knowledge چیزی بیش از دو عنصر «باور صادق» (true belief) نیاز دارد که تا قبل از این در بیان مبانی معرفتشناسی الهیات طبیعی و نیز رویکرد قرینهگرایی، عنصر «توجیه» (justification) به عنوان سومین شرط معرفت پیشنهاد شده بود؛ پلانتینگا در رویکرد قبلی خود به معرفت شناسی اصلاحشده، توجیه را به عنوان سومین شرط معرفت پذیرفته و با ارائه تبیینی جدید از آن، باور به وجود خدا، و به طور اعم باورهای دینی، را باورهای پایه قلمداد میکند."