چکیده:
در العباره ، ارسطو در مورد متناقضین (جفت جمله های متناقض ) میگوید ضـرورتا یکـی از آنهـا صـادق و دیگـری کاذب است اما پس از آن در فصل نهم میگوید این مطلب در مورد جمـلات شخصـیه محتمـل مربـوط بـه آینـده درست نیست ، چرا که در غیر این صورت باید ملتزم به دترمینیسم شویم . اما دترمینیسم پذیرفتنی نیست پـس قاعـده مورد بحث در مورد جملات شخصیه آینده برقرار نیست . تفاسیر متعددی از این سخنان ارسطو وجود دارد. مفسرین سنتی این قطعه معتقدند که ارسطو در اینجا عمومیت اصل طرد شق ثالث و.یا اصل دوارزشی بودن جملات اخبـاری را نفی میکند. تفسیر شایع دیگری وجود دارد که میگوید قصد ارسطو در اینجا تذکر این نکته است که از ضرورت اصل طرد شق ثالث نمیتوان به این نتیجه رسید که یکی از مؤلفه های ترکیب فصلی بیانگر این اصل ، ضروری است . تفسیر اول در مقابله با دترمینیسم موفق تر است ولی با دیگر آراء ارسطو همخوانی ندارد. تفسیر دوم گرچه به تنهـایی در مقابل دترمینیسم توفیقی چندانی ندارد ولی با سایر نظرات ارسطو همخوان است . به نظر مـیرسـد هـدف اصـلی ارسطو در این فصل استدلال علیه دترمینیسم نیست بلکه او نگران آن است کـه ممکـن اسـت از نظـراتش در مـورد متناقضین در استدلال هایی به نفع دترمینیسم استفاده شود بنابراین تلاش میکند تا جلوی این استفاده نابجا را بگیـرد. تفسیر غیرسنتی در ارائه این دغدغه موفق تر است .
خلاصه ماشینی:
"او میگوید اگر І باشد " اول اردیبهشت ١٣٩٣ در تهران باران میبـارد" در مورد محتمله های آینده برقرار باشد پس همه امور صادق بوده است و البته همیشه صادق بوده است کـه در عالم به ضرورت رخ میدهند اما بطلان این نتیجـه گفته شود در چنـین روزی در تهـران بـاران خواهـد (ضروری بودن همه امور) روشن اسـت پـس فـرض بارید.
تفسـیر توانست زیر بـار رد اصـل طـرد شـق ثالـث و اصـل سنتی میگوید ارسطو برای مقابله با دترمینیسم ، اصـل دوارزشی در مورد گزاره های مربوط بـه آینـده بـرود طرد شق ثالث ٢٠ یا اصل دوارزشی ٢١ یـا هـر دو را در (راهی که در ادامه مقاله به آن خواهیم پرداخت ) چـرا مورد محتمله های آینده نفی کرده است .
٢- توفیق این تفسیر در مقابله با دترمینیسم در مورد لوکاسیه ویچ (و پرایور)، محرک اولیـه بـرای دغدغه بسیاری از کسانی که به ایـن فصـل از العبـاره طرح منطق سه ارزشی مواجهه با عبارات ارسـطو بـود توجه نشان داده و در باره آن اظهارنظر کـرده انـد، در ولی پس از آنکه ارسطو را در مقابل دترمینیسـم قـرار درجه اول ، دترمینیسم (خصوصا دترمینیسـم منطقـی) داد قصد او فائق آمدن بر این مشکل بود و نـه صـرفا بوده است .
او راه حـل پیشـنهادی ارسـطو را کنـار ارسطو بوده و برخی هم با محرک دیگری پا بـه ایـن گذاشتن اصل طرد شق ثالث و ترک منطق دوارزشـی وادی گذاشته اند، اما به هر حال دلمشغولی اصلی آنها در مورد گزاره های مربـوط بـه آینـده دیـد و، ضـمن مقابله با دترمینیسم و دفـاع از آزادی و اختیـار بـوده - مناسب تشخیص دادن آن ، درصدد ارائه نظامی منطقی است ."