خلاصه ماشینی:
"در این دوره، گرچه اغلب نسبت به رابطهی خلق اثر و جامعه، تردید وجود داشت و معتقد به الهامات شاعرانه برای خلق اثر بودند، اما به چگونگی نقش اجتماعی هنر بهویژه نزد مخاطب و «کاتارسیسم» بسیار پرداخته شده است و این موضوع با هنر و ادبیات تعلیمی در قرون وسطا گسترش مییابد.
در واقع موضوع مهم، چگونگی خلق اثر هنری و فرایند خلاقیت هنری به عنوان یکی از موضوعات مهم در عرصهی هنر، نظر را جلب میکرد؛ اما چون مؤلف دیگر نقش اساسی را اشغال نمیکرد، بنابراین نقد تکوینی یکی از روشهای بسیار مناسب بود، زیرا در عین حال هم بر مؤلف تأکید نداشت و بیشتر بر متن تکیه میکرد و هم به خلاقیت اثر هنری توجه داشت.
در مورد فقدان یا کمبود منابع نقد نیز به دو مسئله اشاره میکنند: نخست اینکه در گذشته بسیاری از موضوعات در فرهنگ ایرانی بهگونهی شفاهی مطرح شده است اما به دلایل گوناگون، نوشتاری از آنها وجود ندارد و این مسئله به هنر محدود نمیشود.
در اینجا بهطور فهرستوار به برخی از مهمترین این اصول اشاره میشود: تأکید بر عناصر بیرونی متن بهعنوان محور اصلی نقد؛ مؤلف (که خود یک عنصر برونمتن است) بهمثابه کانون نقد؛ وجود ارتباط تنگاتنگ میان خلق هنر و نقد آن؛ باور به منشأ ماورایی و اغلب دینی برای اثر هنری؛ نگاه به هنر بهمثابه محملی برای اکتفا و انتقال رمزها در قالبی زیبا؛ اعتقاد به وجود معنا و حقیقتی پنهان در اثر هنری؛ تأکید بر رمزگشایی بهعنوان مهمترین وظیفهی منتقد؛ باور به رمزگشایی با توجه به استطاعت و فهم معنوی و هنری."