چکیده:
در این جستار برآنیم ترتیبی جدید از محاورات افلاطون ارائه نماییم؛ ترتیبی که بر مبنای توسعه وجودشناختی و معرفتشناختی افلاطون است و تفاوتهای اساسی با کرونولوژی غالب امروزی محاورات دارد. درحالیکه در همه کرونولوژیهای پذیرفتهشده فعلی، پارمنیدس به عنوان نقد نظریه مثال در محاورات میانی و بنابراین متأخر از این محاورات در نظر گرفته میشود، کرونولوژی پیشنهادی ما پارمنیدس را پس از محاورات اولیه و پیش از محاورات میانی قرار میدهد. بر اساس این تغییر نه تنها منون، فایدون، فایدروس و جمهوری پس از پارمنیدس قرار میگیرند، بلکه میان ثئایتتوس و سوفیست از یک طرف و فایدون و جمهوری از طرف دیگر، فاصله زیادی ایجاد میشود؛ بهطوریکه منون و فایدون میان جفت اول و سوفیست و تیمایوس میان جفت دوم قرار میگیرند. در این جستار نشان خواهیم داد که چگونه این تغییرات میتوانند به خوانشی سازگارتر از محاورات میانی و متأخر کمک کنند و در عین حال از بسیاری مشکلات ناشی از کرونولوژیهای دیگر بپرهیزند.
خلاصه ماشینی:
"توسعه فلسفه افلاطون بر اساس این طرح بهطورخلاصه بدین صورت خواهد بود که پس از آنکه موج سقراطی با جستجوی سقراطی معرفت به عنوان نیروی انگیزاننده موج آغاز شد، نظریه مثال فراهم گشت که در محاوراتی همچون اینکه کتابهای دوم تا پنجم جمهوری با مدینه فاضله مشهور یکسان است، توسط دیگر محققان پیشنهاد شده است (برای نمونه ر.
پرسش مهم آن است که چرا سقراطی که در محاورات اولیه وجود مثل را مسلم میگرفت (برای مثال: اوتیدموس d-e6 ، هیپیاس بزرگ 287، d289، e292، d294، لاخس a192-e191)، 4 اکنون از ما میخواهد آن را فقط به عنوان یک فرضیه بپذیریم؟ 5 آیا این بدان دلیل نیست که وجود مثل پیشتر در پارمنیدس1 مورد نقد قرار گرفته بود؟ اگر با کرونولوژی وجود- معرفتشناختی در اینکه بخش اول پارمنیدس پیش از فرض مثل به نگارش درآمده موافق باشیم، فهم این نکته آسانتر خواهد بود.
با وجود این، یک مسئله همچنان باقی میماند: نظریه مثالی که موضوع نقد پارمنیدس است در کدام محاورات تئوریزه شده است؟ ازآنجاکه ما در طول تاریخ همواره عادت داشتهایم، نظریه مثال افلاطون را آن چیزی بدانیم که در فایدون و جمهوری ارائه شده است، بسیار عجیب خواهد بود اگر بشنویم پارمنیدس نظریهای را نقد میکند که در اوثیفرون، لاخس و هیپیاس بزرگ و نیز برخی از دیگر محاورات سقراطی مطرح میشود و نه نظریهای که در فایدون و جمهوری آمده است.
هیچ یک از محاورات پیش از هیپیاس بزرگ نمیبینیم که سقراط بگوید اشیا را در کلمات منقطع کرده است، این رویکرد سقراطی در هیپیاس بزرگ مورد نقد قرار میگیرد؛ بنابراین انتقادات پارمنیدس نیز میتواند به همین شکل ملاحظه شود و ضرورتی ندارد که بیش از آنچه درباره نظریه مثال در آثار مکتوب موج سقراطی حاضر است، وجود داشته باشد."