چکیده:
پرسش از چیستی ، نخستین گام در داشتن تصوری صحیح و دقیق از یک علـم اسـت و برای تحلیل دقیق تر آن علـم ، شـناخت جایگـاه، موضـوع و غایـت آن علـم ، سـه متغیـر کلیدی دیگر به شمار می روند. علوم انسانی کـه مجموعـه ای از دانـش هـای مشـخص و معین است ، از یک سو متناسب با نیازها و غایات انسانی با اراده و آگاهی انسـان تحقـق می یابند و در مدیریت اجتماعی و سـعادتمندی انسـان نقشـی مسـتقیم دارنـد و از سـوی دیگر جایگاه و اهمیتی بی بدیل در جوامع دارد؛ ازایـن رو فهـم و تحلیـل چیسـتی آن بـا توجه به جایگاه، موضوع و غایت این علم ، مبتنـی بـر بنیـانهـا و مبـانی معرفتـی اسـلام، امری ضروری به نظر می رسد. در این نوشتار سعی شده است با تاکید بر آرا و نظریـات فارابی ، فیلسوف و اندیشمند تاثیرگذار در این حوزه، بـا تبیـین جایگـاه علـم انسـانی در منظومة علوم و نیز تحلیل موضوع و غایت آن، تعریفی دقیق از این علوم ارائه شود.
خلاصه ماشینی:
"او در پایان ، علم مدنی را علمی می داند که موضوع سعادت جامعه و انسان را بررسی می کند و ناظر به پدیده هایی است که با ارادة آدمی صورت می پذیرند و ایجاد می شوند؛ علمی که دربارة افعال و رفتار ارادی انسان و غایات این افعال بحث کرده و بیان می دارد چه خصلت هایی برای انسان شایسته است و از چه راه هایی می توان به آنها دست یافت 86 (همو، ١٣٨٩، ص١٠٦).
دوم : جایگاه شناسی علم انسانی در منظومة علوم بنا بر آنچه بیان شد، میزان در تقسیم علم به نظری و عملی از منظر فارابی این است که در علوم نظری از هستی ها و به بیان دیگر از احکامی بحث می شود که موضوعات آنهـا مقید به ارادة انسان نیست و تحقق موضوعشان به ارادة او بستگی نـدارد؛ ماننـد احکـام ٨٨ فلسفی ، طبیعی یا ریاضی .
همـان گونـه کـه گذشـت ، جهت گیری کلان و غایت این علوم ، دستیابی به سعادت است کـه در ادبیـات حـاکم بـر تفکـر فارابی بسیار مورد توجه و حایز اهمیت است ؛ ازاین رو انسان با توجه بـه نیازهـایی کـه متنـوع و البته متکامل اند، مبتنی بر بنیان های معرفتی خود که در حکمت نظری ریشه دارند با اراده ، آگـاهی و اختیار، برای دستیابی به سعادت حقیقی به ایجـاد موضـوعات و توسـعة علـومی در راسـتای مدیریت اجتماعی دست می زند که علوم انسانی خوانده می شود."