چکیده:
دراین مقاله سعی شده است ابتدا به بررسی شفاعت از نظر لغت ، اصطلاح وآنگاه تفاوت های شفاعت صحیح و غلط رابیان کرده ومنظور شیعه و دیگر فرق اسلامی را در رابطه با شفاعت صحیح تبیین نموده و دیدگاه قرآن را در رابطه باشفاعت تبیین نموده آنگاه شبهاتی راکه منکران شفاعت بیان داشته اند را بیان و پاسخ مناسب رابیان کرده وهمچنین ادله وهابیون را در عدم پذیرش شفاعت بیان و پاسخ لازم رابه آن ادله داده ایم ودر نهایت ثابت نموده ایم که شفاعت یکی ازاصول ثابت شده درقرآن است.
خلاصه ماشینی:
"(شبهات که در مسئله شفاعت بنظر میرسد و پاسخ به آنها: شبهه اول [مخالفت شفاعت با حکم اولی خداوند] یکی از آن اشکالات این است که بعدازانکه خدادرکلامش برای مجرم درروزقیامت عقابهایی معین نموده وبرداشتن ان عقابها عدالت باشد پس تشریع ان حکمی که مخالفتش عقاب می اورددراصل ظلم بوده وظلم لایق ساحت مقدس خدانیست واگربرداشتن عقاب نامبرده ظلم است چون تشریع حکمی که مخالفتش این عقاب را آورده به عدالت بوده پس درخواست انبیاء یاهرشفیع دیگردرخواست ظلم خداست واین درخواست جاهلانه است وساحت مقدس انبیاءازمثل ان منزه است ؟ ما از این شبهه بدو جور پاسخ میدهیم، یکی نقضی، و یکی حلی، اما جواب نقضی این است که بایشان میگوییم: شما در باره اوامر امتحانی خدا چه میگویید؟ آیا رفع حکم امتحانی- مانند جلوگیری از کشته شدن اسماعیل در مرحله دوم و اثبات آن در مرحله اول- ماموریت ابراهیم بکشتن او- هر دو عدالت است؟ یا یکی ظلم و دیگری عدالت است؟ چارهای جز این نیست که بگوئیم هر دو عدالت است، و حکمت در آن آزمایش و بیرون آوردن باطن و نیات درونی مکلف، و یا بفعلیت رساندن استعدادهای او است، در مورد شفاعت هم میگوییم: ممکن است خدا مقدر کرده باشد که همه مردم با ایمان را نجات دهد، ولی در ظاهر احکامی مقرر کرده، و برای مخالفت آنها عقابهایی معین نموده، تا کفار بکفر خود هلاک گردند، و مؤمنان بوسیله اطاعت به درجات محسنین بالا روند، و گنهکاران بوسیله شفاعت بان نجاتی که گفتیم خدا برایشان مقدر کرده برسند، هر چند که نجات از بعضی انواع عذابها، یا بعضی افراد آن باشد، ولی نسبت به بعضی دیگر از عذابها، از قبیل حول و وحشت برزخ، و یا دلهره و فزع روز قیامت را بچشند، که در اینصورت هم آن حکمی که در اول مقرر کرد، بر طبق عدالت بوده، و هم برداشتن عقاب از کسانی که مخالفت کردند عدالت بوده است، این بود جواب نقضی از اشکال و اما جواب حلی آن، این است که برداشته شدن عقاب بوسیله شفاعت، وقتی مغایر با حکم اولی خداست، و آن گاه آن سؤال پیش میآید که کدامیک عدل است، و کدام ظلم؟ که این بر طرف شدن عقاب بوسیله شفاعت، نقض حکم و ضد آن باشد، و یا نقض آثار و تبعات آن حکم باشد، آن تبعات و عقابی که خود خدا معین کرده، ولی خواننده عزیز توجه فرمود، که گفتیم: شفاعت نه نقض اصل حکم است، نه نقض آن عقوبتی که برای مخالفت آن حکم معین کردهاند، بلکه شفاعت نسبت بحکم و عقوبت نامبرده، حکومت دارد، یعنی مخالفت کننده و نافرمانی کننده را، از مصداق شمول عقاب بیرون میکند، و او را مصداق شمول رحمت، و یا صفتی دیگر از صفات خدای تعالی، از قبیل عفو، و مغفرت میسازد، که یکی از آن صفات احترام گذاشتن بشفیع و تعظیم او است."