چکیده:
حضور و فعالیت طریقت نعمتاللهیه در ایران عصر قاجار، سبب ایجاد کنش و واکنشهایی بین این طریقت با دو جریان قدرتمند شریعت و سلطنت گردید. بررسی فراز و فرودهای روابط این سه جریان با یکدیگر، یکی از مباحث قابل اعتنا در تاریخ اجتماعی ایران عصر قاجار است. در پژوهش حاضر، تعاملات سه جریان یاد شده با یکدیگر، با عنایت به این که چه عواملی باعث شد طریقت نعمتاللهیه در دورۀ مورد بحث، دچار رکود و حاشیهنشینی شود و با وجود چنین شرایطی، چگونه توانست به حیات خود ادامه دهد، بررسی شده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که سه عامل بیشترین سهم را در این رکود داشتهاند؛ سهلانگاری مشایخ طریقت در امر شریعت، حضور عالمان شیعۀ مخالف طریقت در رأس امور دینی کشور و همراهی همهجانبۀ فتحعلیشاه با علما در مخالفت با نعمتاللهیه. از سوی دیگر، قرار گرفتن عالمان شیعه در رأس هرم طریقت هم دلیلی بر ادامۀ حیات ایشان بوده است.
Nematallaheyyeh doctrine in Qajar period created some actions and reactions between the two powerful streams of jurdical and monarchy. Study of the ups and downs of the triple process is one of the significant issues in the social history of the Qajar era. In the present study، three streams mentioned interactions with each other، with regard to the doctrine Nematallahyeh what caused of stagnate and despite this condition، how could survive? The investigator tries to survey it. The findings indicate that three factor have had the largest role in the downturn.
Negligence of the Sufi elder relation with judiciary doctrine، Presence of sect of Shiite scholars opposed to Sufism at the apex of the religious affairs and the shah accompanied by opposed clerics versus Nematallahyyeh Sufism، On the other hand، the leadership of Shiite clerics at the top of the mentioned sect was the reason for their continued existence.
خلاصه ماشینی:
"علاوه بر حمایت های عباس میرزا از مشایخ طریقت ، نفوذ گستردة طریقت در بین روحانیت و حتی رسیدن ایشان به مقام مرشدی در سال های بعد نیز، از دلایل عمدة پابرجایی طریقت نعمت اللهیه در ایران بود؛ چراکه با حضور عالمان دینی در کسوت قطب سلسله ، از شدت ابعاد تعلیمی عرفانی و باطنی که مخالفت عدة بسیاری از علما و مردم مذهبی را به دنبال داشت ، کاسته شد و عرفای نعمت اللهیه ، در واقع با لباس متشرعی زاهد به گسترش رنگ شریعتی طریقت پرداختند تا کمتر مورد دشمنی و نفرت علمای شیعه ای همچون آقا محمدعلی بهبهانی واقع گردند.
با کنار رفتن صفویه ، فقهای شیعه ، تا حد زیادی، پایگاه حکومتی خویش را نسبت به آن دوره ، از دست داده بودند؛ هرچند قاجارها نیز به امید کسب مشروعیت سلطنت خویش ، به نزدیک شدن به این علما علاقه نشان میدادند اما این ارتباط با علما، به عنوان یک اصل و رویۀ ثابت ، پذیرفته نشده بود و اگر روحانیت شیعه ، خود به طور مستقیم وارد این مبارزه نمیشد و از طریق استدلال های فقهی و کلامی، تعارض برخی از اصول عقاید صوفیان را با فقه و کلام شیعه نشان نمیداد، شاید نفوذ طریقت ، بسیار آسان تر انجام میگرفت و رخنۀ تعالیم و سلوک دینی و عرفانی ایشان در بدنۀ جامعه ، میتوانست تأثیرات و تغییرات جبران ناپذیری را به عقاید مذهبی مردم ایران وارد سازد."