خلاصه ماشینی:
"بدون تردید در صدر اسلام غور در قرآن و تفحص در آیات آن و تعمق در گفتههای رسول الله(ص)مسلمانان پارسای پرهیزگار را به تفکر و نتیجتا کسب معرفت بیشتر وا میداشت و این معرفت و شناخت ریشه عرفان بود و این است که میبینیم در تاریخ اندیشه و فرهنگ اسلامی همیشه عارفان بزرگ عالمان و اندیشهوران بزرگ نیز هستند و کسانی چون مولانا جلالالدین رومی،مولانا جامی،شیخ شهاب الدین سهروردی،محمود بن علی کاشانی، ابو سعید ابو الخیر و دهها چهرهء روشن احترام انگیز دیگر در کنار شخصیت والای عارفانهء خود عالمانی بزرگ و متدین و پژوهنده در علوم قرآنی و علم الحدیث بودهاند.
مولانا جلالالدین رومی در«مثنوی» میفرماید: ای دهنده عقلها فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچکس هم طلب از توست و هم آن نیکویی ما کهایم؟اول تویی،آخر تویی هم بگو تو،هم تو بشنو،هم تو باش ما همه لاشیم با چندین تلاش10 اگر از میان آن همه شاعران و نویسندگان و متفکران عارف و به اصطلاح صوفی تنها به مولوی رو بیاوریم و آثار او را چه در«دیوان شمس»و چه در«مثنوی معنوی»که به قول شیخ بهائی مثنوی معنوی مولوی هست قرآن به لفظ پهلوی و چه در آثار گرانسنگ دیگرش بررسی کنیم، همه جا از توحید و اصول لا یتغیر دین،احترام به همهء پیامبران الهی و برتر از همه حضرت محمد بن عبد الله(ص)و ولایت مولی علی(ع)و راه روشن اولیاء الهی صحبت میکند.
اگر آیات و احادیثی را که منبع اشعار مثنوی بودهاند برشمریم خواهیم دید که مولانا مانند شاعران عارف بزرگ دیگر جدا با قرآن انس و الفت و ممارست داشته و دائما در آن غور و تفحص میکردهاند،و این حقیقت در مورد دو شاعر بزرگ عارف و صوفی سلف او یعنی حکیم ابو المجد مجدود ابن آدم سنائی غزنوی و حکیم شیخ فرید الدین عطار نیشابوری کاملا صادق است،و یا شاعر عارف بزرگ پس از او شیخ عبد الرحمن جامی که شاخصترین شاعر عارف قرن 9 هجری است."