چکیده:
مسئلة پژوهش حاضر، پیگیری موضع هایدگر در قبال نسبت دین و اخلاق است. هایدگر در مواضع گوناگون، و البته نه چندان منسجم و نظاممند، در باب اخلاق و دین، به معنای مرسوم و شناختهشدة آن سخن گفته است و در اغلب موارد نیز آنها را مورد نقد قرار داده است. در این تحقیق تلاش شده است مسئلة هایدگر با دین و اخلاق و مواضع او در مورد نسبت میان آنها مورد بررسی قرار گیرد. همچنین تلاش شده است ضمن طرح انتقادات هایدگر به الهیات مرسوم و سنتی، موضع متأخر وی که در آن بر رویداد حاصل از سکوت منتظرانه و شاعرانه برای ظهور مجدد امر قدسی تأکید میشود، و نیز ارتباط این بحث با شکلی از اخلاق فردمحور، که بر فردیتمحوری و اصالت عمل و انتخاب مسئولانه و آرمانخواهانه بر اساس ندای وجدان، تأکید دارد، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. یافتههای تحقیق حاضر نشان داد که هایدگر دین و اخلاق را در یک بستر بزرگتر (سنت متافیزیکی) قرار میدهد و آن دو را به منزلة پیامدهای موجوداندیشی متافیزیک غربی رد میکند. تلقی هایدگر از دین، در بستر نقد او از الهیات ارسطویی-مسیحی (انتو-تئولوژی؛ onto-theologie) قابل بررسی است و نقد او بر مبانی دینی-الاهیاتی نیز، اغلب معطوف به فهم و دریافت ادیان (مشخصا مسیحیت) از خدا به مثابة «موجود برتر» است، که این نیز ریشه در تسلط مفهوم «علتالعلل» ارسطو بر تاریخ مسیحی دارد. همچنین در بحث اخلاق نیز این نتایج حاصل شد که اگر منظور از اخلاق، طرح یک «فلسفة نظاممند و ارزشمدار اخلاقی» و ارائة معیاری برای تعیین خیر و شر باشد، هایدگر را به هیچ معنا نمیتوان فیلسوف اخلاق دانست، اما چنانچه تعبیر از اخلاق، اتخاذ نوعی موضع عملی در قبال انتخابهای بشری و شیوهای از رفتار و کنش انسانی مبتنی بر حقیقت و صدق و اصالت باشد، آنگاه هایدگر بیشک، دارای مواضع اخلاقی است که در چهارچوب حیات اصیل دازاین و هستی-به سوی-مرگ او نمود پیدا میکند.
خلاصه ماشینی:
"٥. ١٢ همچنین در بحث اخلاق نیز این نتایج حاصل شد که اگر منظور از اخـلاق ، طـرح یک «فلسفة نظام مند و ارزش مدار اخلاقی » و ارائة معیاری برای تعیین خیـر و شـر باشد، هایدگر را به هیچ معنا نمی توان فیلسوف اخلاق دانست ، اما چنان چه تعبیر از اخلاق ، اتخاذ نوعی موضع عملی در قبال انتخاب های بشری و شیوه ای از رفتـار و کنش انسانی مبتنی بر حقیقت و صدق و اصالت باشد، آن گـاه هایـدگر بـی شـک ، دارای مواضع اخلاقی است که در چهارچوب حیات اصیل دازایـن و هسـتی -بـه سوی -مرگ او نمود پیدا می کند.
یافته های تحقیق حاضر نشان داد که اگر منظور از اخلاق ، طرح یک «فلسفة نظام منـد و ارزش مدار اخلاقی » و ارائة معیاری برای تعیین خیر و شر باشـد هایـدگر را بـه هـیچ معنـا نمی توان فیلسوف اخلاق دانست ، اما چنان چه تعبیر از اخلاق ، اتخاذ نوعی موضع عملی در قبال انتخاب های بشری و شیوه ای از رفتار و کنش انسـانی مبتنـی بـر حقیقـت و صـدق و اصالت باشد آن گاه هایدگر بی شک ، دارای مواضع اخلاقی است که در چهـارچوب حیـات اصیل دازاین ، هستی -به سوی –مرگ او، و نیز روشن سازی نسبت مختارانه و مستقل و آزاد دازاین با حقیقت هستی ، نمود پیدا می کند."