چکیده:
مقاله حاضر به روششناسی اندیشه سیاسی ابن رشد یا فلسفه غرب تمدن اسلامی اختصاص
دارد.منظور از فلسفه غرب تمدن اسلامی، اندیشههای فلسفی که در آرا و آثار فیلسوفانی
جون ابن طفیل، ابن باجه و ابن رشد وجود دارد.این فیلسوفان، برخلاف ابن سینا و ملاصدرا و دیگر متفکران شرق تمدن اسلامی،
روششناسی ویژهای در حوزه دانش سیاسی دارند؛بنیادی شرعی برای عقل در حوزه سیاست
قائلند و در عین حال احکام شرعی سیاست یا سیاست شرعی را به اعتبار یافتههای عقل
برهانی، حمایت و نقد میکنند.از این حیث نوعی روششناسی معطوف به«روش تأویل»در این
بخش از فلسفه جهان اسلام شکل گرفته است که امروزه به هرمنوتیک اسلامی یا هرمنوتیک
ابن رشد معروف است.مقاله حاضر به توضیح روششناختی این نظریه و نتایج آن در حوزه
دانش سیاسی پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"فقره فوق نشان میدهد که در نظر ابن رشد، فلاسفه هرچند فطرت برتر دارند و اهل تعقل هستند، اما از آن حیث که طبیعت عقل بما هو عقل، به اطلاق از درک برخی مسائل ضروری برای حیات و وجود انسان عاجز است، فلاسفه نیز به ضرورت و فی الجمله نیازمند علم وحی هستند.
(تهافت التهافت، ص 334)نتیجه تأکیدات بالا این است که موارد تأویل درست در شریعت، بسیار اندک و نادر خواهد بود این رشد با چنین تمهیدات به توضیح روش تأویل خود میپردازد:به نظر او، هرگاه نظر برهانی به نحوی منجر به نوعی از شناخت موجودی[از موجودات]شود، یکی از دو وضع وجود خواهد داشت:اول اینکه آن موجود معین مسکوت عنه شارع باشد[و از طریق نص شناخته نشده باشد]، دوم آنکه شرع آن را شناسانده باشد.
دومین نتیجه روششناختی ابن رشد، طرح این اندیشه است که اگر فلسفه مدنی در جامعه شرعی نیز ضرورت دارد و استنتاجات برهانی آن باید مبنای تأویل ظاهر شریعت باشد، لازم است با تأمل در آثار قدمای فلاسفه، اساس نظری متقنی بر فلسفه سیاسی(مدنی)در جامعهدینی استوار نمود.
(ابن رشد، مقدمه جابی، صص 46-47)درست به همین لحاظ است که ابن رشد بین علوم طبیعی و علم سیاست پیوند برقرار میکند و با تحلیل طبیعی قوای سهگانه نفس(عقل، غضب و شهوت) و فضایل و روابط آنها، چنین حکمی را به مدینه نیز سرایت و تعمیم میدهد:«و بالجمله، پیوند این فضایل[سهگانه]به اجزای مدینه[یعنی حاکم، پاسداران و پیشهوران]همانند پیوند نفس به قوای[سهگانه:عاقله، غضبیه و شهویه]آن است."