چکیده:
نظم اجتماعی مفهومی پیچیده و در عین حال پارادوکسیکال است زیرا از یک سـو ایـن بـاور مطـرح مـی شـود کـه در نظام های سیاسی مبتنی بر لیبرالیسم افراد از آزادی لازم برخوردارند تا هر نـوع مخالفـت بـا تصـمیمات حکومـت را بـه صورت فردی و جمعی نشان دهند و از سوی دیگر از آنجا که چنین اعتراضاتی در بسیاری از موارد منجر به بی نظمـی می شود نظام های سیاسی به اشکال گوناگون سعی در مهار و کنترل آن دارند.اندیشمندان کلاسیک جامعه شناسـی کـه می توان آنان را پایه گذاران پـارادایم هـای موجـود جامعـه شـناختی دانسـت هـر یـک از منظـری خـاص بـه ایـن پدیـده نگریسته اند. گروهی آنرا پدیده ای طبیعی تلقی نموده و با دیدگاهی مثبت به آن نگریسته اند و برخی آنرا تجلـی اعمـال قدرت در جامعه دانسته و نفی کرده اند.با این حال ، تمامی آنان بر این واقعیت تاکید دارند که بـدون دسـتیابی بـه یـک حداقل نظم اجتماعی نمی تـوان شـاهد پیشـرفت جامعـه بـود. اندیشـمندان نـوین نیـز عمـدتا سـعی در تلفیـق تئوریهـای کلاسیک داشته و تلاش نموده اند نظم اجتماعی را در قالب ضوابط و قواعد مورد پـذیرش جامعـه بنگرنـد و بـرای آن محدودیت هایی قائل شوند. در این مقاله سعی بر این است تا دیدگاه های نظری نظم اجتماعی مورد بحث قرار گرفته و سپس نتایج را در قالب یک چارچوب نظری ارائه خواهیم داد.
خلاصه ماشینی:
"این تصور وجود دارد از آنجا که جوامع پیشرفته به توسعه اقتصادی دست یافته اند و افراد در این جوامع از مرز نیازهای اولیه زندگی عبور کرده و به دنبال ارتقاء سطح کیفی زندگی خـود و تعـالی بخشیدن به آن هستند نوعی اعتماد جمعی در آنها شکل گرفتـه کـه ایـن نـوع اعتمـاد باعـث ایجـاد پیوندی گسترده و عمیق در بین آحاد جامعه می شود و آنهـا را در دسـتیابی بـه اهـداف برتـر یـاری می رساند، در حالیکه در جوامع کمتر توسعه یافته دلایل مختلفی برای عدم اعتماد به دیگران وجـود دارد و همـین موضـوع باعـث تضـعیف احسـاس اعتمـاد بـه دیگـران مـی شـود و نـوعی فردگرایـی خودخواهانه را ایجاد می نماید که در نهایت برشکل گیری و تداوم نظـم اجتمـاعی اثـری نـامطلوب برجای می گذارد، موضوع نظم اجتماعی در شهرها نیز از اهمیت زیادی برخوردار است بـه طـوری که ثبات زندگی شهری منوط به تحقق نظم اجتماعی مطلوب در شهرها است .
» (کالهون ؛ ١٣٨٩: ٥٨) آنان که از این منظر به نظم اجتماعی نگریسته اند آنرا پدیده ای ایستا در برابر پویایی جامعـه فـرض کـرده و بـه گونـه ای حکم کرده اند که «روشنفکران ، نیروهای اجتماعی ، دولت مردان و مدعیان توسعه و برنامه ریزی در جامعـه بایـد بـه همزمـانی و در هـم آمیختگـی نظـم و تضـاد و دیـدن و شـنیدن صـدای اقلیـت هـا، فرودستان ، حاشیه نشین ها و مطرودین فرهنگی در مباحث مربـوط بـه نظـم اجتمـاعی توجـه نماینـد» (اسماعیلی ؛١٣٨٨: ١٨٣) در این مقاله که مقصود از نظم اجتماعی بـه نقـش و کـارکرد آن در شـهر است بنابر این می توان آنرا از منظری «نظـم شـهری » نامیـد و آنـرا نـوعی همـاهنگی بـین رفتارهـای شهروندان با توجه به ابزارهای مقبول دستیابی به اهداف جمعی (و به تبع آن منافع فـردی ) در کنـار کارکردهای مناسب نهادهای ذیربط در ایجاد زمینـه لازم بـرای امکـان انجـام ایـن نـوع فعالیـت هـا دانست و در عین حال آنرا یکی از اساسی ترین و مهم ترین مسائل شهرهای بزرگ فرض نمود."