چکیده:
از آنجا که نظریة تکامل زیستی داروین در غرب منشأ تحولات عظیمی در حوزههای مختلف
معرفتی از جمله انسانشناختی شده است و نقش نظریات انسانشناختی بر دیدگاههای مربوط
به تعلیم و تربیت بر کسی پوشیده نیست، شایسته و ضروری است رابطه این نظریه با
دیدگاههای انسانشناختی در اسلام نیز بررسی شود تا معلوم شود سیستمهای تعلیم و
تربیت در جهان اسلام براساس چه مبانی صورت میگیرد.
آیا مبانی روشها و نظریههای تعلیم و تربیت برخاسته از اسلام است یا مبنای دیگری
دارد. در این نوشتار ضمن اشاره به تاریخچه نظریة داروین، دیدگاههای انسانشناختی
آن، مطرح، واکنشهای دانشمندان مسیحی و مسلمان در برابر آن در مقام دفاع از جایگاه
انسان گزارش شده است. آنگاه ضمن بحثی تطبیقی، دیدگاه اسلام درباره انسان با آنچه
داروین و داروینیسم از انسان میگوید مقایسه، و این گونه نتیجهگیری شده است که
هرچند عالمان مسلمان، انسانشناسی داروینی را نپذیرفتند، همچنان در جهان اسلام
پژوهشهای زیستشناسی و روانشناسی تربیتی در مجامع دانشگاهی بر محور نظریه داروین
میچرخد. البته عالمان اسلامی نیز میکوشند به استفادههای مثبت از این نظریه رضایت
بدهند و صرفنظر از تقابلهایی که با جهانبینی اسلامی دارد، میتوان تفسیری از متون
دینی ارائه کرد که با این نظریه قابل جمع باشد و این نظریه را نیز میتوان در خدمت
اهداف کلامی قرار داد.
خلاصه ماشینی:
"- مرحوم یدالله سحابی از استادان برجسته زیستشناسی، هرچند وابستگی نسلی انسان را به میمون فرضیهای اثبات ناشده و بطور کلی فرضیه داروین را قابل ایراد وانتقاد میداند، معتقد است اصل نظریة تکامل تدریجی انواع، مسلم و پذیرفته شده، و مخالفت با آن در واقع مخالفت با یک اصل مسلم علمی است و این داروین نیست که مبتکر این تئوری بوده است بلکه پیش از او لامارک و بوفن و دیگران و پیش از اینها علمای اسلام و یونانیان در این مسأله پیشقدم بودهاند.
البته صاحب این قلم استفادههایی را که در علم ژنتیک از این نظریه میشود منکر نیست، بلکه بر آن است به تأثیراتی که در حوزه علوم انسانی بویژه انسانشناسی و تعلم و تربیت داشته است اشاره و اخطار کند، آنچه در دروانشناسی تربیتی جدید آموزش داده میشود مبتنی بر این اندیشه است که انسان همان است که مشهود است و این غیر از آن است که انبیای الهی در طول تاریخ و اسلام به عنوان آخرین پیام الهی، مصرانه درباره انسان میگویند و این همان است که از نظریة داروین نتیجه گرفتهاند و امروزه در جوامع دانشگاهی جهان به آن عمل میکنند.
آدمی خود سرنوشت خویش را در انطباق و عدم انطباق با این اصول رقم میزند (رعد / 11، انسان / 3) و موجودی محصور در نظام طبیعت نیست که مشمول تغییرات تصادفی خواه در حوزه فیزیک و خواه در حوزه متافیزیک شود؛ یعنی حتی جنبههای فیزیکی وجود آدمی مثلا مغز او و چشم او براساس نظریة داروین قابل توجیه نیست تا چه رسد به جنبههای متافیزیکی همچون تعالیجوییهای عرفانی و اخلاقی و روحیات لطیف و ظریف، جنبههای زیبایی شناسانه و زبان آدمی که از طرف خداوند در او نهاده شده است."