چکیده:
داستان شیخ صنعان از جملة داستانهایی است که در ادبیات ایران پیوسته مورد توجه بـوده است و شاعرانی چون عطار آن را به نظم درآورده اند. شاعران کرد نیـز چنـدین بـار ایـن داستان را ترجمه و بازآفرینی کرده اند که نمونة قابل توجه آن ، منظومة «شیخ صـنعان » بـه گویش گورانی از سراینده ای ناشناس است . از آنجا که تطبیق آثار ادبی در زبانهای مختلف یکی از راههای شناخت دقیق ویژگیهای فکری ، فرهنگی ، ذوقی و عـاطفی اقـوام صـاحب فرهنگ و ادب است ، در این مقالـه نگارنـدگان کوشـیده انـد، ضـمن توضـیحاتی دربـارة شخصیت شیخ صنعان و دقایق زندگی او، سیمای او را در ادبیات کردی بررسـی کننـد. در ادامة مقاله معرفی نسخه های خطی کردی این داستان آمده و در پایان نیـز منظومـة شـیخ صنعان کردی گورانی با روایت عطار مقایسه شده است تـا میـزان تأثیرپـذیری از روایـت عطار مشخص شود.
The story of Sheikh San‘an is one of those stories in Persian literature that has always been favoured, and such poets as Farid al-Din Attar of Neyshabur have put it into verse. Kurdish poets also have translated the story and recreated it, an interesting example of this being the poem “Sheikh San‘an” in Gurani dialect by an anonymous poet. Since comparison between literary works in different languages is one of the effective ways of understanding the intellectual, cultural and emotional characteristics of people possessed of culture and literature, in the present article, the writers, while presenting certain details about the personality of Sheikh San‘an and his life, try to examine him in the Kurdish literature. Then, the Kurdish manuscripts of the story are presented, and finally the Gurani version of Sheikh San‘an will be compared with that of Attar’s so that the degree of his influence on the Kurdish version can be decided.
خلاصه ماشینی:
"٢. رفتن به سوی معشوقه از شباهتهای دیگر این دو روایت ، روانه شدن شیخ صنعان به سوی معشوقه است : در هر دو داستان ، شیخ همراه مریدان روانة سرزمین معشوقه می شود: چون شـد آن بـت روی از اهـل عیـان اشــک یــاران مــوج زن شــد در میــان مــی ببـایـــد رفــت ســـوی روم زود تـا شــود تــعبیر ایــن مـعلــوم زود چـهـارصـــد مـــرد مـریـــد مـعتبـــر پـس روی کـردنــد بــا او در ســفر مــی شــدند از کعبــه تـــا اقصــای روم طـوف مـی کــردند سـر تـا پـای روم (عطار، منطق الطیر، ب ١٢٠٩ـ١٢١٢) و در منظومه کردی : جه که عبة شه ریف همه ت خاهی کـه رد چـه نـی موریـدان روو بـه راه ئـاوه رد روو نـیـــا بـــه رای بـیـابـانـــه وه وه ئـــاه و نــــالة بــــی ســـامانه وه هههر دهم مههواتش: یهاران هههامدهم کٔە بهوو بالی دووس بوینم به چهم ؟!"