چکیده:
اسلام راستین، دینی معتدل و میانه رو؛ بوده و از افراط و تفریط در تمامی عرصه ها، به ویژه در عرصة سیاست گذاری، به شدت متنفر است. مسئلة اصلی در این نوشتار، این است که سیاست گذاری در اسلام چگونه انجام می شود؟ سه نظریه در این باره مطرح است: اولی سیاست گذاری را امری متمرکز و تنها حق تنها خداوند یا کتاب خدا یا پیغمبر اولی او می داند. دومی سیاست گذاری را امری غیر متمرکز می دانسته، معتقد است: بشر با استفاده از عقل خود، می تواند سیاست گذاری کند و نیازی به چیزی، حتی خداوند ندارد. سومی سیاست گذاری را هم، به خدا و هم به انسان – هر دو- منتسب می داند. نگارنده نظریة اول را افراطی تلقی نموده و معتقد است: تفکر گروه هایی مانند خوارج و اشعری ها - در گذشته - و گروه های تکفیری، به ویژه وهابی ها و کسانی که دم از سنت منهای عقلانیت می زنند، در دوران معاصر ریشه در این نظریه دارد. همچنین نظریة دوم هم تفریطی تلقی شده و بر این باور است که تفکر گروه هایی مانند معتزلی ها - در گذشته - و تفکر سکولارهای الحادی - در عصر جدید - ریشه در این نظریه دارد. نظریة سوم معتدل و میانه تلقی شده و دلایلی بسیاری آن را تایید می کند. در این نوشتار، از روش «تحلیلی و استنباطی» استفاده شده است. هدف از این نوشتار پاسخ به دو نوع تشبیه است: اول اینکه در سیاست گذاری، با وجود خداوند، چه نیازی به بشر است ؟ دوم اینکه با وجود عقل انسانی، چه نیازی به خدا وجود دارد؟
خلاصه ماشینی:
"اشعری ها برای سیاست گذاری متمرکز، اضافه بر دلیل عقلی، به دو گروه از آیات نیز استناد کرده اند که آنها عمل های انسان را، که از جملة آنها سیاست گذاری است، مخلوق خدا دانسته (صافات: 96) و تنها خداوند را خالق می دانند (رعد: 16؛ آل عمران: 27)و بنابراین، از نظر اینان، با توجه به این ادلة عقلی و نقلی، در نظام اسلامی، تمرکز شدیدی در سیاست گذاری وجود دارد که سر از جبر در می آورد (ابراهیم: 4، آل عمران: 26).
مخالفت با توحید افعالی: اگر کسی معتقد باشد که کار های انسان از جمله سیاست گذاری او، هیچ ارتباطی با خداوند نداشته و تنها ارادة انسان است که آنها را پدید آورده، در برابر خالقیت خدا، خالقیت دیگری را پذیرفته که این خود نوعی شرک و چندگانه پرستی است (مائده: 64) به بیان دیگر، این نظریه (عدم تمرکز در سیاست گذاری) سر از شرک در توحید افعالی درمی آورد؛ زیرا معتقدان به آن «برای غیر خدا نقش تأثیرگذاری در هستی قایل هستند.
نتیجه گیری از مجموع دلایل عقلی و نقلی، به دست آمد که آدمی در تمام افعال خود، از جمله سیاست گذاری برای ادارة امور اجتماعی، نه تمرکز کامل دارد و نه غیرمتمرکز عمل می کند، بلکه با قدرت، اختیار و استطاعتی که خداوند در وجود انسان به ودیعه گذاشته است، هر عملی را که بخواهد می تواند انجام دهد و هر عملی را که بخواهد می تواند ترک کند."