چکیده:
امروزه کمتر حوزه پژوهشی در علوم انسانی و کمتر اندیشمندی در این حوزه را میتوان یافت که بدون توجه به روش و اتخاذ رویکردی در روششناسی، پژوهشها و اندیشههای خود را مطرح کنند. اساسا خود روششناسی، امروزه بهعنوان زمینه پژوهشی جدی و جداگانهای قلمداد شده که توجه اغلب اندیشمندان در علوم انسانی، چه در غرب و چه در عالم اسلام، را به اهمیت و جایگاه خود جلب نموده است. در این جستار برآنیم تا با توجه به روش فلسفهورزی دو فیلسوف نامدار در غرب و جهان اسلام، مبانی روششناسانه هر یک را در نظام فلسفیشان بررسی نماییم. این دو فیلسوف، مارتین هایدگر و ملاصدرا میباشند که اندیشهها و روش خاص فلسفهورزیشان، همواره برای پژوهشگران علوم انسانی از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار بوده است. هایدگر با آنچه خود، روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی مینامد، نظام فلسفی خود را برمیسازد و برای رسیدن به فهمی از وجود، از دازاین آغاز میکند. ملاصدرا نیز بر آن است تا حقیقت وجود را دریابد اما با روشی تألیفی یا ترکیبی، که در آن، هم از عقلانیت برهانی و استدلالی بهره میبرد و هم از تفکر وحیانی و عرفانی.
There are a few thinkers and research fields in humanities that do research without paying attention to method or having methodological approach. Methodology، basically in contemporary age has been considered as separate and independent research field that has attracted attention of thinkers in humanities، both is Islamic and western world. In this paper، it is aiming، by considering the method of philosophizing two famous western and Muslim philosophers، Martin Heidegger and Mulla Sadra، to study their methodological foundations in their philosophies. Since the thought and special method of philosophizing of these two philosophers has its more significance for researchers in humanities. Heidegger by his hermeneutical phenomenology، establishes his philosophical system and for getting an understanding of Being starts from Desein. Mulla Sadra، also، tries to understand the reality of Being، but by applying synthetic method in which participate of both argumentative rationality and revealed and mystical thought.
خلاصه ماشینی:
2. روششناسی هایدگر هایدگر در ارائه دیدگاههای فلسفیاش در تحلیل و بررسی مسأله وجود، و در واقع "پرسش از وجود" که به زعم او پرسشی است که یکسره مورد غفلت واقع شده و باید آن را احیاء کرد، ادعا میکند که از روش "پدیدارشناسی" استفاده میکند، هر چند مقصود او از پدیدارشناسی، متفاوت است از آنچه هوسرل از آن در نظر دارد.
حال، پرسش اساسی میتواند چنین باشد که چرا باید حکمت متعالیه صدرایی را حکمت برتر خواند؟ به تعبیر دیگر، چه ویژگیهای روششناختی و برجستهای در حکمت متعالیه ملاصدرا وجود دارد که بر اساس آنها بتوان حکمت متعالیه را حکمتی برتر از حکمتهای گذشته و فلسفههای پیش از او دانست؟ از آنجا که ملاصدرا در بیان آموزههای فلسفیاش، خود، بارها به صراحت تأکید میکند که هم از برهان عقلی بهره میجوید و هم از نقل و نیز از شهود عرفانی، و به تعبیری، سازگاری روشمندی در تحلیل آموزههای فلسفیاش، میان عقل و وحی و عرفان برقرار میسازد، مفسران و دانشوران، هر یک از زوایای مختلفی حکمت متعالیه و روششناسی آن را مورد توجه قرار دادهاند.
4. مقایسه روششناسی هایدگر و ملاصدرا در فلسفه با توجه به توصیفی که از دیدگاه هایدگر در خصوص فلسفه و روش خاص فلسفیورزیاش، و نیز آراء ملاصدرا در باب موضوع، غایت و روش حکمت متعالیهاش بیان گردید، ملاحظه میشود که از جهاتی میتوان بر قرابت میان دیدگاههای این دو فیلسوف، بویژه در خصوص بحث از موضوع فلسفه تأکید کرد و از جهاتی دیگر بویژه در خصوص روش فلسفهورزی و پرداختن به موضوع آن، تمایزاتی را میان آن دو برشمرد که تفکر و غایت فکریشان را از یکدیگر دور میسازد.