چکیده:
تروریسم پدیده ای بغرنج است ، حجم متراکمـی از خشـونت مرگبـار کـه آثـار ویرانگـر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتـی آن بسـیاری از کشـورها را درنوردیـده اسـت . تروریسـم افزون بر ماهیت پیچیده دارای گونه های متنوعی است و هر بار به اقتضای اهداف تروریست هـا و شرایط حاکم بر جامعه ی هدف ، شکلی به خود میگیـرد؛ از کشـتار دسـته جمعـی گرفتـه تـا گروگان گیری، هواپیماربایی، انفجار بمب و غیره . این که پدیـده ی تروریسـم بـه عنـوان محـرک تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جایگزین پدیده های سیاسی شناخته شده ای مثل انقـلاب ، جنگ ، کودتا و شورش و... شده است ، مساله ای قابل تامل است . در این مقالـه پـس از ارائـه ی تعاریفی از ترور و تروریسم و بازخوانی رهیافت های تبیین گر آن در پرتو رویکردی ترکیبی بـه بررسی اعمال تروریستی گروه داعش (دولت اسلامی عراق و شام )، پرداخته و تلاش مـیشـود تا از نقش و میزان اهمیت ایـن رهیافـت هـا در تبیـین و بازشناسـی تروریسـم رونمـایی شـود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که داعش با حرکت در شکاف فرقه ای- عقیدتی حاکم بـر عراق ، اوضاع نابسامان سوریه و مداخله ی جنگ افروزانه ی برخی از دولت های منطقه ، آمریکـا و متحدانش ، با پافشاری بر مواضع سلفی- تکفیری خود، در پـی بـرهم زدن معـادلات قـدرت و احیای خلافت اسلامی است ؛ مساله ای کـه رهیافـت هـای پـژوهش حاضـر (طبیعـی، فرهنگـی، اقتصادی، مذهبی، سیاسی و منطقی- عقلانی)، هر یک به سهم خود متکفل تبیین آنند.
خلاصه ماشینی:
"(شفقنا: ١٣٩١) تاکنون دست کم ٥ هزار نفر از اهل تسنن در ١٢ کشتار در عراق کشته و ده هـا هـزار نفـر دیگر نیز زخمی شده اند؛ و مهم ترین جنایات داعش را از اواسط ژوئن ٢٠١٣ تا اواسط ژانویه ی 145 ٢٠١٤ به عنوان شش ماه اول و تا پایان جولای ٢٠١٤ به عنوان نـیم سـال دوم بـه ثبـت رسـاند، مشخص شد یک هزار و ٦٠٧ مورد اقدام تروریسـتی توسـط گـروه داعـش در منـاطق تحـت حاکمیت این گروه (که همگی مناطق سنینشین میباشند) به وقوع پیوسته است کـه ٥٨٨ مـورد از آن علیه غیرنظامیان بوده و بیش تر قربانیان هم به شکل میدانی اعدام شـده انـد، از میـان ایـن قربانیان ٦٧ کودک و ٥٣ زن هم به چشم میخورند.
» (زیباکلام ، ١٣٩٣) 1 - Cultural Approach 153 این رهیافت به دلیل آن که نقطه ی عزیمت خود را فرد قرار داده است و بر پـالایش درون از آفات اخلاقی مترتب بر شخصیت انسان که در نتیجه ی قرن ها حیات تاریخی و فرهنگـی تـا اعماق جان او ریشه دوانیده است ، اصرار میورزد و خودسازی را شرط سالم سازی جامعه و به تبع جهان قلمداد میکند؛ رهیافتی کاربردی و درمانگرانه است ، از آن رو که پیش از تلاش برای ایجاد «نهادهایی» بـه منظـور مهـار، کنتـرل و مقابلـه بـا خشـونت از شـکل گیـری «نهـان هـای» خشونت پرهیز سخن به میان میآورد، و نیک میداند که تحقـق ایـن هـدف بـه دلیـل سرشـت فرهنگیاش ، در گرو تلاش «دراز آهنگ » و «مسـتمر» فردفـرد آحـاد جامعـه ی جهـانی اسـت ، تلاشی از سر «جدیت و صداقت »؛ زیرا این فرد است که میبایست از طریق مجاهدت با نفـس و مقابله با خودشیفتگی، خرافه پرستی، پیشداوری، جزم و جمود، تعصب و بیمدارایی، اخلاقی زیستن را تمرین کند و با بازخوانی مکرر آموخته ها و عقایـد، از ابـتلا بـه آفـت خشـونت زای تحجر که راه را بر پذیرش هر پدیده ی تازه ای از جمله افکار و اندیشه های نو میبندد، مصـون بماند."