چکیده:
پس از آنکه سوسور دانش سنتی فقه اللغه را دگرگون نمود و نگاه ساخت گرایانه به زبان را تبیین نمود، علوم مختلف تحت تاثیر قرار گرفتند و اشکال تازه ای در دل آن ها پدید آمد. مردم شناسی ، روان شناسی ، حتی علوم طبیعی مانند فیزیک و شیمی نیز تحت تاثیر ساخت گرایی قرار گرفتند. در این میان علم ادبیات به دلیل وابستگی بنیادی ادبیات به زبان ، تاثیر بیش تری گرفت و بسیاری از محققان ادبی با استفاده از آموزه های سوسور شروع به بازتعریف دانش ادبیات نمودند. در میان این ها دو گروه فرمالیست های روسی و ساخت گرایان فرانسوی ، دامنه تحقیقات شان را بسیار وسیع تر نمودند و آثارشان در محیط های آکادمیک پذیرفته شد. فرمالیست های روس مثل ویکتور اشکلوفسکی ، بوریس توماشفسکی و بوریس آیخن باوم ، و ساخت گرایان فرانسوی مانند رولان بارت ، ژرار ژنت و لوسین گلدمن در دو سمت اروپا اندیشه های سوسور را در نظریه و نقد ادبی به کار بستند. هرچند در میان اعضای هر دو گروه توافق کاملی بر سر نحوه کاربرد آرای سوسور وجود نداشت اما در نهایت بنیان نظری همه یک سان و متکی به زبان شاسی نو سوسوری بود. تزوتان تودوروف ، توانست تلفیقی از شیوه فرمالیست ها و ساخت گرایان پدید آورد که بسیار بدیع بود. تودوروف یکی از این شیوه ها را در کتاب بوطیقای ساخت گرای خود شرح داده است . او از یک سو، به شیوه فرمالیست ها، اهمیت زیادی برای زبان یک اثر ادبی قایل می شود و از سوی دیگر، شیوه ساخت گراها را در بررسی یک اثر ادبی ، به چارچوب متن آن اثر محدود میکند و فرامتن را نادیده میگیرد. به این ترتیب ، تودوروف نظام دقیقی از خواندن یک اثر ادبی فراهم آورد که خود آن را خواندن بوطیقایی می نامد. رویکردی که در جست وجوی اصول عام متجلی شونده در آثار خاص برمیآید. در این مقاله سعی شده تا با استفاده از این شیوه ، قرایتی از تعزیه شهادت امام حسین (ع )، به دست داده شود. قرایت بوطیقایی ، قرایتی دقیق است که قصد دارد تمام وجوه یک متن را فارغ از هرگونه مسایل پیرامتنی مورد بررسی قرار دهد و کارکردهای وجوه مختلف متن را در شکل گیری آن مشخص نماید. هم چنین در این مقاله تلاش شده است که با خواندن بوطیقایی تعزیه امام حسین (ع )، جنبه هایی از این تعزیه روشن شود که در سایه خوانش های دیگر پنهان مانده است . در این پژوهش از متون کتاب خانه ای تعزیه بهره برده شده است و تحقیق میدانی در این مورد مد نظر نبوده است . ماهیت تحقیق توصیفی و شیوه استدلال در آن قیاسی است . تودوروف روایت ها را دارای سه نمود معرفی کرده است : نمود معنایی ، نمود کلامی و نمود نحوی . در مقاله پیش رو، نمود معنایی ، نمود کلامی و نمود نحوی تعزیه شهادت امام حسین (ع ) با استفاده از دیدگاه های تودوروف بررسی می شود.
خلاصه ماشینی:
"دیاگرام زیر طرح کلی کتاب را نشان می دهد: درهم تنیدگی متن زنجیره سازی پی رفت تخصیص ها و درونه گیری واکنش ها قربانی نحو روایت کنش پذیر بهره ور مشارکت بهبود بخش نمود نحوی کنش گر گزاره تأثیرگذار وصفی محمول فعلی نظم فضایی روایت ایدئولوژیک ساختار متن نظم منطقی و زمانی روایت اسطوره ای غیاب و حضور 19 اطلاعات / روایت چند محور وحدت و کثرت یا ثبات و تغییر دید و لحن روایت تک محور بسامد قلمرو و عمق روایت تکرار شونده ذهنی و عینی نمود کلامی چکیده ای زمانمندی سخن تحلیل متن ادبی ٥٨ بازنموننده ی آن زمان صحنه ی نمایش زمانمندی دنیای دیرش بازنموده شده داستانی وجه حذف ذهنیت زبان درنگ سخن چند ارزشی (حضور) غیبت یا حضور ارجاع پیشواز سخن تک ارزشی به سخن پیشین ترتیب (غیاب ) بازگشت سیاق های کلام استنتاج مطالعه مجازهای بیانی ماهیت انضمامی یا تکرار مجرد کلام روابط مبتنی بر غیاب معنایی روابط مبتنی بر حضور ۳.
در مورد پیدایش نمایش واره تعزیه دیدگاه های متفاوتی وجود دارد اما نکته مشترک در بین بیش تر این دیدگاه ها، شکل گیری نمایش واره تعزیه به مرور زمان از درون سنت عزاداری برای امام حسین (ع ) است و هیچ شخص یا گروه خاصی را نمی توان خالق آن دانست .
نتیجه گیری تلاش اصلی این پژوهش خواندن بوطیقایی تعزیه امام حسین بود تا جنبه هایی از آن را روشن سازد که در سایه خوانش های مذهبی ، تاریخی و سیاسی پنهان مانده است ."