چکیده:
آقای کاظمی در نوشته خود، به دنبال ترسیم مراحل تکامل زنجیره قدرت اصولگرایان میباشد، که این آرزوی دیرینه به وسیله حلقه دوم این جریان، به مرحله ظهور رسیده است.
خلاصه ماشینی:
"اگر چه در تعلق خاطر عموم حکمرانان ارشد جمهوری اسلامی ایران، به بنیانهای انقلاب 57 کمتر کسی شبهه دارد؛ داوری عامه حکم میکند که این حکمران جدید جمهوری اسلامی است، که جلوه و جوهره بارز یک انقلابی ارتدوکس را دارد، درحالیکه روند تحولات درونی جمهوری اسلامی، به واسطه ظهور سیاستمدار عملگرایی چون، اکبر هاشمی رفسنجانی و دولتمرد اصلاحگرایی چون، سیدمحمد خاتمی رنگ و آهنگی دیگر مییافت.
به این ترتیب آغاز ریاست اصولگرایان ارزشی بر جمهوری اسلامی، در واقع پایان اشتیاق شانزده سالهای بود که در ابتدا تکنوکراتها و سپس اصلاح طلبان برای روزآمد کردن منطق انقلاب 57 به خرج دادند.
هاشمی رفسنجانی گواینکه همواره از اعضای جامعه روحانیت مبارز ـ اصلیترین و سنتیترین تشکل راستگرانی جمهوری اسلامی ـ بوده است، اما دیگر کمتر کسی است که نداند مرزهای عقیدتی و سیاسی او با تشکل متبوعش آنقدر بلند و بعید است که نتوان او را از همفکران این تشکل به شمار آورد.
محمود احمدی نژاد گویا بر آن است که از میانه راه بیست و هفت ساله انقلاب، دامنه فساد حتی دامان «بهترینها» را نیز گرفته است، او به برکت سنخ روانشناختیاش، خود را در موقعیتی فرض میکند که مأمور است مسیر منحرف را تصحیح کند.
اینک میتوان حکم کرد در شرایطی که، دهه دوم انقلاب اسلامی اگر چه با سعی هاشمی رفسنجانی معطوف به روز آمد کردن منطق انقلاب با منطق زیست نوین جهانی بود و سیدمحمد خاتمی آنرا در شاخهای دیگر استمرار داد، ربع دوم حیات انقلاب با تلاش احمدی نژاد برای تجدید عهد با تصویر متفاوت از انقلاب و انقلابیگری آغاز شده است."