چکیده:
علم الهی و سلسله مراتب آن در نظام حکمت صدرایی از اهمیت زیادی برخوردار است، به طوریکه هم خود ملاصدرا و هم پیروان او، مباحث فراوانی پیرامون آن مطرح کردهاند. مساله قضا در این سلسله مراتب بسیار قابل توجه است، زیرا قضای الهی از نظر تطبیقی با عوالم کلی وجود، همان مرتبه صور عقلی محسوب میشود که ورای صور طبیعی و نفسانی است، که به صورت دفعی و بلا زمان از واجب تعالی صادر میشوند و به عنوان مرتبهای از مراتب علم الهی که همان قضای علمی است، نامیده میشود و در مرحله بالاتر به علم ذاتی الهی منتهی میشود. از طرف دیگر، نظام علّی و معلولی عالم هستی و انتساب این عالم به علت تامّه و هستی بخش خود که منشا ضرورت و پیدایش عالم هستی است، نیز قضای عینی نامیده میشود. بنابراین، قضای الهی مبین انتساب همه عالم هستی در دو مرتبه علمی و عینی به حق تعالی است. تبیین و تحلیل حقیقی مساله قضای الهی باید با توجه به هر دو مساله علم الهی از یک طرف و ضرورت نظام جهان هستی از طرف دیگر صورت بگیرد، زیرا قضای الهی هر دو مساله را تبیین میکند و توجه به یکی از این دو و غفلت از دیگری حقیقت مساله قضای الهی را بر ما آشکار نخواهد کرد. این مقاله در صدد است، مساله قضای الهی را به عنوان مرتبهای از علم الهی از منظر بنیانگذار حکمت متعالیه و یکی از شارحان اصلی آن در دوران معاصر- علامه طباطبایی- تبیین و تحلیل و نکات مورد اختلاف و تشابه این دو فیلسوف را در مورد مساله مذکور بررسی نماید.
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر، چون قضای الهی همان اتمام مراحل تحقق فعل است، چنانکه خداوند میفرماید: (و اذا قضی امر فانما یقوله له کن فیکون: وقتی اراده کند، امری را همین که بگوید موجود بشو، میشود) (بقره :117)، این اتمام گاهی به اعتبار وجود عینی است که قضای عینی نامیده میشود- چون وجود عینی موجودات ممکن با نظام احسن خود، علم فعلی واجب تعالی است، ایجابی که در آن موجودات است، قضای عینی و فعلی واجب تعالی نسبت به آنها به شمار میرود- و گاهی نیز به اعتبار وجود علمی است، که بر علم واجب تعالی، به اینکه شیء در ظرف وجودش وقوع پیدا کند، منطبق میشود و چون علم خداوند دارای مراتب گوناگون است، که بعضی از آن مراتب به عنوان کتاب مبین، کتاب مکنون، امالکتاب و لوح محفوظ نامیده میشود، بنابراین، ثبوت حوادث در این ظرف- قضای علمی- دارای ثبوت علمی است، که مطابق است با آنچه در ظرف تحقق عینی ایجاد میکند و این قضای علمی سابق بر وجود اشیا اعتبار میشود (مصباح یزدی، 1405 : 448).
صدرالمتألهین در مورد معنا و تفسیر قضا معتقد است، فیلسوفان اسلامی قبل از وی قضا را همان وجود صورت های عقلی همه موجودات، در حالیکه از واجب تعالی به نحو ابداع و بدون زمان صدور یافته است، میدانستند، زیرا قضا نزد آنها بخشی از عالم است و از جمله افعال الهی است که ذاتشان مباین و جدا از ذات خداوند است (صدرالدین شیرازی،1362 : 149)، اما از نظر خود صدرا، قضا همان صورتهای علمی لازمه ذات واجب است، بدون آنکه هیچ تأثیر و تأثری میان واجب تعالی و آنها وجود داشته باشد و این صورت های علمی از اجزای عالم به شمار نمیروند، زیرا حیثیت عدمی و جهات امکانی واقعی ندارند."