چکیده:
شیعه در طول تاریخ حیات خود، به اخذ اصول خویش از معتزله، متهم شده است. در این مقاله، که به روش توصیفی- تحلیلی، تطبیقی و استنباطی نوشته شده است، با بیان ادله متعددی به رد اتهام مذکور پرداخته شده است. دلیل شیعه دانستن معتزله و بالعکس، با عنایت موردی به ابن ابیالحدید معتزلی، موضوع دیگر این نوشتار است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که چهار عامل مشابهت شیعه و معتزله در برخی اصول، تلمذ زید بن علی نزد واصل بن عطا، اینکه معتزله خود را شیعه دانستهاند، و تقیه شیعه موجب شده است تا برخی شیعه را همان معتزله بدانند. پس از اثبات مغایرت کلام شیعه و معتزله، با استناد به اقوال امیرالمؤمنین(ع) در مسائلی همچون عدل، اختیار، عدم رؤیت خداوند، نفی تشبیه و مستقلات عقلیه -که میان شیعه و معتزله مشترک است -تقدم کلام شیعه بر معتزله به اثبات رسیده است؛ زیرارئیس معتزله، واصل بن عطا سالها پس از شهادت ایشان متولد شده است.
خلاصه ماشینی:
"القفاری وهابی درکتاب خود تحت عنوان «أصول مذهب الشیعة الإمامیة الاثنی عشریة، عرض و نقد» مینویسد: در اواخر قرن سوم شیعه در تعطیل صفات خداوند- که در کتاب و سنت برای خداوند ثابت شده است- از معتزله تأثیرپذیرفتند و این گرایش به تعطیل در قرن چهارم با تصنیفات مفید و پیروانش همانند شریف مرتضی و ابو جعفر طوسی افزایش یافت که معتمد ایشان در این امرکتب معتزله بود (به نقل از کورانی، 1419: 265).
ک) برخی اختلافات اساسی شیعه و معتزله: شیخ مفید به موارد بسیاری زیادی از اختلافات میان شیعه و معتزله اشاره کرده است که ما به بیان چند مورد از آنها- البته بدون رعایت ترتیبی که ایشان ذکر کردهاند- اکتفا میکنیم: امامیه اتفاق دارند بر اینکه: 1- باید در هر زمانی امامی باشد که حجت خداوند بر بندگان مکلف باشد؛ چرا که تمام مصلحت دین به وجود امام است.
لذا شیعه نه تنها اصول خود را از واصل و امثال او نگرفته است، بلکه قبل از معتزله و اشاعره، در همان ابتدای طلوعش به بحثهای کلامی پرداخته است؛ یعنی بعد از رحلت رسول خدا(ص)، تعداد بسیاری از بزرگان صحابه چون سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و عمرو بن الحمق و غیر آنان و از بزرگان تابعین امثال رشید هجری و کمیل و میثم تمار و سایر علویین آغازگر این بحثها بودند، که همهی آنان به دست امویان کشته شدند، ولی در زمان امام محمد باقر و امام جعفر صادق(ع) مجددا تشکلی یافته، و آوازهشان بلند گردید و بحثهای کلامی را شروع کردند و به تألیف کتابها و رسالهها پرداختند (طباطبایی، 1387: 5، 453)."