خلاصه ماشینی:
"همان که درلغت از آن به ملکه تعبیر شده،اما این ملکه هیچارتباطی به مقام خاص عصمت انبیاء و اولیاء وفرشتگان ندارد،و اگر میبینیم فرهنگ نویسان ازآلوده نبودن ادیب به اقسام ناشایست و خطاهاسخن گفتهاند،منظورشان در واقع مبرا بودن ادیباز ناسزاها و ناشایستها و خطای در بحثمیباشد،نه عمومیت بخشیدن به حکم ومحذوریتی در غیر جای خود که مساوی با کفر یاجهل است.
وما میدانیم بدون آشنایی با این علوم نه قدرت (به تصویر صفحه مراجعه شود)تشخیص محاسن و معایب کلام و نقد و ارزشیابیآثار ادبی برای کسی میسر میشود و نه آفرینش ادبیامکان خواهد داشت.
(15)این حال یا نفخۀ روحانی،و به تعبیر ما ملک یافرشته،از آنجایی که منشاء ظهور و پیدایش آثاربعضا متفاوتی است که در قلمرو ادب و اندیشه وهنر در جهان از آنها به شاهکار تعبیر میشود،برخی از نویسندگان و شاعران در طول تاریخکوشش کردهاند،قرآن و پیامبر(ص)را نیز در کناراین شاهکارها نشانده و چنین وانمود کنند کههیچگونه وجه تمایزی میان پیامبر و ادیب یا یکشخص نابغه و دانشمند وجود ندارد.
آیا براستی منشاءالهامات قلبی ادیب در ایجاد ادبیات با آن چیز کهاز طریق وحی به پیامبر میرسیده است،یکیاست؟آیا میان متعلق ماهیت علم ادب و وحی کهجوهر دین است هیچگونه مباینتی وجود ندارد؟الهام چیست و چه تفاوتی با وحی دارد؟چگونهاست که اخیرا در جامعۀ ما نظریهای پیدا شدهاست که میگوید:«این جبرئیل نبود که محتوایوحی را بر پیامبر نازل میکرد."