خلاصه ماشینی:
"در تقدس(اسپندینگی)زمان مربوط به ریتمهایکیهانی،محور فکری انسان مبنی بر آن بوده استکه همه پدیدههای جهان دارای جان و روان هستندو آنچه را که او را به پرستش وادار میکرد روحجهان بود در این باور بر مبنای اعتقاد به وجودمتافیزیکی آیینهای مربوط به آن،باورهای دینی ودرونی و معنوی او شکل میگرفت که مهمتریناین آیینها در جهان گیاهان و درختان،حتیآسمان و دگرگونی آب و هوا جلوهگر بود و آیینوی بر مبنای باززایی طبیعت و نو شدن زندگی بودو نیز چهره دیگر آن در مرگ گیاهان و خوابدرختان-دیده شدن هلال ماه در آسمان و رسیدنبه مرحله بدر سپس محاق(مرگ)-و طلوع وغروب خورشید-جلوه میکرد.
البته جشنهای غیر معمولی و عیاشی وخوش باشی را نباید در مفهومی که امروز از آندر مییابیم در نظر گرفت زیرا مراسم و مجالسعیش و نوش مطلقا در چارچوب مراسمکشاورزی و آیینهای تجدید حیات،زایش زمانسال نو متقارن بود،معنی فراطبیعی یا رمز وارهایچنین مجالس در مشابهت کامل آن با پدیدهکشاورزی و مزرعه قابل کشت از یک سو،وآفرینش و زایش انسان از سوی دیگر-همچونپرندگان و چارپایان و غیره-باید در نظر گرفتهشود،همچون بذر و دانهای که در گداختن وپوسیده شدن در زیر خاک(تاریکی و ظلمت)شکل و نظم خود را از دست داده و به چیزی دیگرتبدیل میشود،انسان نیز در نوشخواری وخوش باشی فردیت خود را از دست میدهد و باگداختن خود،به موجود دیگری تبدیل میشود واین خوشباشی است که انسان به حیات واحدجهان میپیوندد و وضع و موقعیت انسان را بهوضع و موقعیت برزگری تبدیل میکند بدینوسیله نو شدن و باززایی زمان را نکان پذیرمیکند."