چکیده:
پژوهش حاضر به تحلیل انتقادی گفتمان ضربالمثلهای زنان و مقایسة آنها در دو فرهنگ کوچه و امثال و حکم میپردازد. پیکرۀ بررسیشده شامل همة ضربالمثلهای زنان در دو فرهنگ است. چهارچوب نظری رویکرد فرکلاف و در مواردی، رویکرد هلیدی ـ متیسن، بهویژه فراکارکرد متنی است. روش پژوهش شامل مؤلفههای کیفی و کمی است. مؤلفههای کیفی ابزارهای تحلیل گفتمان انتقادی و رویکرد کمی محاسبۀ پایایی پرسشنامهها بر اساس آزمون آلفای کرونباخ را تشکیل میدهد. یافتههای این مطالعه بدین شرح است: 1. مناسبات قدرت در گفتمان ضربالمثلهای زنان مؤثر است و توزیع قدرت نه تنها میان زن و مرد، بلکه میان زنان نیز بر اساس نقش و جایگاه اجتماعیشان به صورت نابرابر توزیع شده است؛ 2. ایدئولوژی حاکم بر گفتمان هر دو فرهنگ، تبعیض و نابرابری جنسیتی و مبتنی بر نظام خویشاوندی است. از این پژوهش چنین نتیجهگیری میشود که سیر کلی گفتمان ضربالمثلهای مربوط به زنان در فرهنگ فارسی در راستای برقراری تعادل و مبارزه با نابرابری است، اما تغییرات ساختارهای اجتماعی و زبانی لزوما با یکدیگر مقارن نیستند.
خلاصه ماشینی:
از این پژوهش چنین نتیجه گیری می شود که سیر کلی گفتمان ضرب المثل های مربوط به زنان در فرهنگ فارسی در راستای برقراری تعادل و مبـارزه بـا نـابرابری است ، اما تغییرات ساختارهای اجتماعی و زبانی لزوما با یک دیگر مقارن نیستند.
مسئلة این پژوهش بازنمایی شیوة بروز نگرش ها به زن در گفتمان ضرب المثل هـای فرهنگ فارسی است ؛ بنابراین بررسی عواملی کـه باعـث ایجـاد انسـجام (cohesion) و درک ضرب المثل های مربوط به زنان می شود شناخت روابط بیناگفتمانی و میـزان تـأثیر بافت مـوقعیتی در سـاختار آن هـا همگـی تأمـل برانگیزنـد.
را نگ نمی کند (شاملو، ١٣٨١: حرف ت) فراوانی هریک از ساختارهای گفتمان مدار در دو فرهنگ به ترتیب بـه شـرح زیـر است : در امثال و حکم ٢/١٩ درصـد کلمـات مـرتبط بـا زن ، ٩/٦١ درصـد واژه هـای خویشاوندی و ٠/١٤ درصد دشواژه وجود دارد.
روابط معنایی با استفاده از واژه های خویشاوندی در گفتمان ضرب المثـل هـا تقویـت شده است ؛ بنابراین انسجام در آن ها افزایش یافتـه و درک مصـرف کننـدگان زبـان از آن هـا آسان تر می شود و این نتیجه را در پی دارد که باید ضرب المثل ها را با وجود کوتاه بـودن و حتی گاهی نداشتن هیچ یک از عوامل پیوستگی مذکور در حکم یکی از انواع متون در نظـر گرفت و برای آن نوع خاصی از گفتمان را قائل شد (توضیح این که در کوچه ٨٤ و در امثال و حکم ١٨١ مورد فاقد هرگونه عامل پیوستگی اند که در این مـوارد عامـل ایجـاد انسـجام کارکردی و مربوط به عامل هم بستگی است و نه پیوستگی )؛ ٢.