چکیده:
با هجوم ژرمنها به امپراتوری روم غربی و سقوط آن، اقتصاد پولی ـ مبادلهای و زندگی شهرنشینی به نازلترین حد خود رسید. اقتصاد و تولید در جامعة غربی بر تولید کشاورزی و مبادلة تهاتری استوار و روستاها به جای شهرها مرکز اصلی حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شدند؛ اما از قرن دوازدهم مجددا شهرها قدرت گرفتند. در این مقاله، با تکیه بر منابع و به روش تاریخی، سعی میکنیم تصویری از ظهور دوبارة شهرها در اروپای قرون وسطی ارائه دهیم. از قرن دوازدهم بر اثر تحولات تکنیکی، افزایش تولید و بهبود تغذیه جمعیتی مازاد بر نیاز بخش کشاورزی روانة شهرها و جذب در تولید پیشهوری و خدماتی شد. شهرها در اواخر قرون وسطی، در پی استقلالخواهی و جلب حمایت پادشاهان، ستیزه با نظام فئودالیسم را آغاز کردند.
خلاصه ماشینی:
نوع تجارت در قرون وسطی تا قرون یازدهم و دوازدهم به خرید و فروش اجناس تجملی محدود بود که از مسافتهای دوردست وارد میشد و این نوع تجارت، با توجه به محدودیت خود و به دلیل مشتریان اندک که اکثرا فئودالها و درباریان شاهان بودند، قادر به تحریک جامعه برای ایجاد شهر نبود.
شهر فسطاط نیز که در قرن دهم فقط 100 هزار نفر جمعیت داشت با نرخ رشد بالای جمعیت در قرن یازدهم بین 300 تا 500 هزار جمعیت را در خود جای داده بود (Reuter, 1999: 69).
بنابراین بهرهکشی فئودالی از پیشهوران پابهپای بهرهکشی از دهقانان ادامه یافت (داب، 1379: 90)، البته این رسوم در شهرها از همان ابتدا به سوی خرید از پیشهوران به جای دریافت اجارة نقدی از آنان حرکت کرد، ولی تغییری در حاکمیت مطلق فئودالها بر شهرها ایجاد نکرد، بلکه بر ثروت و در نتیجه قدرتشان افزود؛ چون اضافه محصولات املاک کشاورزی که مازاد بر نیاز جامعة روستایی و خود فئودال بود تحت نظر فئودال به شهر منتقل و فروخته میشد که این تولید ثروتی هم از طریق اضافه تولید و هم مابهتفاوت فروش بود (مامفورد، 1381: 355).
در دورة اول تشکیل و ظهور شهرها، بازرگانان و مستخدمان وابسته به آنها فقط بخش کوچکی از جمعیت شهری بودند، در حالی که پیشهوران نزدیک به یک چهارم ساکنان شهر را تشکیل میدادند (مامفورد، 1385: 41)؛ اما از اواسط قرن چهاردهم با افزایش قدرت اصناف تجاری کاهش قدرت اصناف پیشهوری آغاز شد.