چکیده:
«مدارا» یکی از فضیلت های محوری در اغلب ادیان و فرهنگ هاست که در چند صد سال اخیر بیش از پیش کانون بررسی شده است. با وجود تلاش های بسیاری که در ایضاح مفهومی آن صورت گرفته، به نظر می رسد تاکنون به سرانجام مطلوبی رهنمون نشده است. به کارگیری این اصطلاح در سخن از روش ها، اندیشه ها،مکاتب فکری، رویکردها و اشخاص و کاربست آن در قلمروهای علمی گوناگون از جمله فلسفه، اخلاق، ادیان ،علوم اجتماعی سیاست، روانشناسی و تاریخ از یک سو و به کارگیری بی ضابطه و غیردقیق آن در زبان فارسی در قالب های مشترک لفظی و معنوی از سوی دیگر، سبب ایهام در معنا شده و کار مفاهمه را دشوارتر کرده است، به گونه ای که برخی ازمتناقض نما بودن آن سخن گفته اند. این در حالی است که مفهوم «مدارا» به عنوان یک کلان مفهوم بیانگر طیفی از شیوه های رفتار در برابر اندیشه مخالف است که از تحمل آغاز و به رواداری در حوزه معرفت ختم می شود و در تعبیر دقیق تر می توان به لحاظ منطقی در رابطه اش با مفهوم «رواداری» از نسبت عام و خاص سخن گفت، نه تساوی و تباین.
این پژوهش که به روش تحلیلی ارائه می شود، بعد ازگذر کوتاهی به معنای لغوی، با ایضاح مفهومی و اصطلاحی آن به بررسی آسیب موجود در این پدیده می پردازد و ریشه آن را در بیرون از مرزهای زبان فارسی جست وجو می کند و در ادامه با بیان تفاوت گفتمان «مدارا» و «رواداری» به نتایج این دو گفتمان در قلمرو معنا اشاره می کند.
رهاورد دین پژوهانه این پژوهش، ایضاح مفهومی این دو اصطلاح و آشنایی با شرایط و آسیب های موجود در این دو گفتمان در دو پارادایم «سنتی» و« مدرن» است. چنانکه بسترسازی برای طبقه و تقسیم بندی میان آموزه های «مدارامحور» و «روادارمحور» در عرفان اسلامی به عنوان تنها زبان مشترک این دو گفتمان، از دیگر نتایج خواهد بود.
Toleration is a key virtue in most religions and cultures which has received increasing attention from researchers in the past one hundred years. Despite massive efforts to clarify its conceptual meaning، it seems that no satisfactory result has obtained yet. Application of this term in different methodologies، views، schools of thought، and approaches by different people as well as its use in different scientific fields such as philosophy، ethics، religion، social sciences، politics، psychology، and history on one hand and its imprecise and indiscriminate application in the linguistics domain in the form of equivocation and content participation on the other hand have brought about ambiguity in its meaning and transmission، in a way that some have suggested that the term is paradoxical. Nonetheless، as a major concept، toleration presents a spectrum of methods of behaving against the opposite thoughts. It starts from endurance and leads to permissivism in the mystic knowledge domain. In other words، the relationship between toleration and permissivism is that of general to specific rather than equality or distinction. The religious outcomes of this study include the conceptual clarification of the two foregoing terms and familiarity with the conditions and problems that exist in them in the traditional and modern paradigms. Moreover، the study will set the grounds for classification and categorization of the toleration-oriented and permissivism-oriented teachings in the Islamic mysticism .
خلاصه ماشینی:
در پيوند با همين پرسش است که سؤالات ديگري شکل ميگيرد: آيا اساسا «مدارا» معنا و مضمون واحدي دارد يا مدارا به مثابۀ يک کلان مفهوم مرکب از طيفي از معاني هم افق و در عين حال متفاوت است ؟ آيا ابهام و پيچيدگي معناي «مدارا» به کاربرد آن در قالب اشتراک لفظي بازميگردد يا به اشتراک معنوي يا عامل ديگري در کار است ؟ اصطلاح «رواداري» چرا و از چه زماني وارد ادبيات فارسي شد؟ آيا چنانکه اغلب پژوهشگران به ويژه در حوزة دين به کار برده اند، اين اصطلاح هم عرض و مترادف با واژة «مدارا» است يا اينکه اين دو واژه از نظر معنا و آبشخور معرفتي، به دو قرائت و دو نحوة نگاه از تفسير هستي و مقولاتي از اين دست بازميگردد؟ بر مبناي اين فرض آيا تعريف ها، انگيزه ها و نتايج گفتمان «مدارا» با «رواداري» همپوشاني دارند؟ آيا «مدارا» و «رواداري» با توجه به دلايل آن موجه دانسته ميشود يا با توجه به نتايج و پيامدهاي آن ؟ آيا اين دو اصطلاح ماهيتي متعين و مشخص دارنديا معناي آنها محصول داد و ستد فعال با ديگر داده ها و مشخصه هاي ثابت و متغير است ؟ نسبت و رابطۀ آن دو از نظر منطقي کدام است ؟ بر چه اساس و معياري ميتوان از تقسيمات ارائه شده از «مدارا» سخن گفت ؟ و در آخر اينکه با توجه به شکاف معرفتي ميان دو پارادايم قرائت سنت و مدرنيته ، آيا امکان برقراري گفت وگو ميان دو گفتمان «رواداري» و «مدارا» امکان پذير است ؟ چگونه و در چه شرايطي ميتوان چنين گفت وگويي را ميان آن دو برقرار کرد؟ ١.