چکیده:
در نوشتار حاضر، به این پرسش می پردازیم که «آیا ممکن است خداوند از رنج و درد موجودات، بخصوص انسان، به واسطه شرور در عالم اندوهگین نشود؟». به نظر می رسد پاسخ مثبت به این پرسش مستلزم ناسازگاری میان کمال اخلاقی و علم مطلق خداوند با تاثرناپذیری او باشد، زیرا علم در این گونه موارد یعنی فهم حالت های افراد که در اینجا همان رنج کشیدن بشر از شرور است. بنابراین اگر خدا رنج نمی کشد، چگونه رنج بشر را درک می کند؟ از سوی دیگر کمال اخلاقی خدا مستلزم عشق او به مخلوقاتش است و عشق ورزی همدلی میان عاشق و معشوق را منجر می شود. پس چگونه می توان پذیرفت که معشوق، یعنی انسان، در رنج باشد، اما عاشق از این رنج، هیچ اندوهی به خود راه ندهد؟
اما قائلان به تاثرناپذیری خدا، اشکال هایی را بر فرض تاثرپذیری خدا ایراد کرده اند؛ از جمله اینکه تاثرپذیری خدا با دو مشکل مواجه می شود: اول با تغیرناپذیری در تناقض است و دوم از بهجت کامل خدا می کاهد. در پاسخ به ایراد استلزام میان تاثرپذیری و تغییرپذیری می توان از علم پیشین الهی مدد گرفت و در پاسخ به ایراد «رنج کشیدن و نقص در بهجت خدا» می توان تبیینی ارائه کرد که بر اساس آن متعلق بهجت الوهی «ذات خدا با تمام کمالات اوست» و اندوه حاصل از رنج دیگری به نقص در کمال ذاتی خدا و در نتیجه کاهش بهجت الوهی منجر نخواهد شد.
In this essay، we have addressed the question، "Is it possible that God could not affected by all of beings، particularly human beings through evils in the world?" It seems that the Positive answer to this question involves a conflict between the moral integrity and absolute knowledge of God with his ineffectiveness. In such cases، the knowledge of God interprets as understanding of human beings' states namely suffering by evils. Therefore how it is possible that God who does not affected by suffers apprehends human being's suffering at the same time? In one hand the moral perfection of God implied love to his creatures and lovemaking requires harmonious relations between the lover and the beloved leads. So how can we accept that her lover، the man is in pain but I love the pain، no sorrow to not start?
But those who believe that God does not affected by any things posed some drawbacks on the basis of supposition of God's effectiveness including the effectiveness of God encounters with two problems: first effectiveness is incompatible with non-changeability، second reduced God's happiness. In response to first drawbacks we can appeal to prior knowledge of God، to second we need to propose an explanation according to which the object of divine happiness is to God's Essence is along with all its perfections. In other words there is no imperfection in Divine Essence caused by another one's sorrow. All in all there is no reducing in God's happiness.
خلاصه ماشینی:
پس چگونه مي توان پذيرفت که معشوق ، يعني انسان ، در رنج باشد، اما عاشق از اين رنـج ، هـيچ انـدوهي بـه خـود راه ندهد؟ اما قائلان به تأثرناپذيري خدا، اشکال هايي را بر فرض تأثرپذيري خدا ايراد کرده اند؛ از جمله اينکـه تأثرپـذيري خدا با دو مشکل مواجه مي شود: اول با تغيرناپذيري در تناقض است و دوم از بهجت کامل خدا مي کاهد.
براي اين منظور تمرکز اصلي در ايـن مقالـه بـر روي مفهـوم سـنتي از خـدا در اديـان ابراهيمي (اسلام ، مسيحيت و يهوديت ) است و در بخـش اول سـعي مـيشـود تحليلـي از آموزة تأثرناپذيري خدا و سه مدعاي مهم ديگر، يعني مفهوم خدا، قبول شرور و سـازگاري قبول شرور ضمن قبول وجود خدا بررسي و تبيـين شـود.
از سوي ديگر: (٧) اگر خدا، ٤ را ميداند ، آنگاه خدا: يا به علت حادثه اي غير از آنچه بـر S روي داده ، دچار غم و اندوه شده است يا به علت آنچه برايS اتفاق افتاده اسـت ، دچـار غـم و انـدوه ميشود.
حتي اگر بپذيريم خداوند اندوهگين مـيشـود، اما اين اندوه را مجازا به خدا اسناد دهيم ، آنگاه بايد محبت و عشق را نيـز مجـازا بـه خـدا اسناد دهيم ؛ زيرا چگونه ميتوان امري را حقيقتا به موضـوعي اسـناد داد، ولـي لـوازم آن را مجازا؟ بنابراين اگر خدا خيرخواه محض باشد، لاجرم به بندگانش عشـق و محبـت دارد و اگر نسبت به بندگان عشق و محبت دارد، لاجرم از رنـج S، کـه محصـول شـري اخلاقـي است ، اندوهگين ميشود.