چکیده:
در یک دهه گذشته، جهان اسلام و غرب بیش از هر زمان دیگری رودرروی هم ایستادند. اگرچه این رویارویی بیشتر نتیجه نگاه راهبردی غرب به سلطه بر جهان پس از گذار از جنگ سرد و پیروزی بر کمونیسم بود، رویدادهای 11 سپتامبر 2001 تا حد زیادی جای «دال»های این راهبرد را تغییر داد و غرب در تبلیغات خود عملا آغاز مبارزهای راهبردی با عنوان «مبارزه با تروریسم» را اعلام کرد. به هر حال، غرب در این سیاست مشخص خود، دو جهتگیری در برابر جهان اسلام داشته است: تغییر رژیم از راه خشونت نظامی و مجددا پیگیری همان سیاست از راه گفتوگو. اینکه محتوای این دو سیاست چه بوده، واکنش جهان اسلام به آن چگونه بوده، سیاست گفتوگو در پی چه مقصودی است، و در نهایت لزوم تدوین راهبرد هوشمندانه جهان اسلام در برخورد با غرب، هدف مهم این مقاله در پرداختن به روابط اسلام و غرب پس از نقطه عطف 11 سپتامبر است.
خلاصه ماشینی:
"Daniel Pipes Patrick Clawson Robert Kegan American Zionist Council Nixon Center Cato Institute Manhattan Institute Demonization عبارت «جنگ علیه تروریسم» بود، وجه دیگری داشت که اجرایی شدن این سیاست در جهان اسلام در زمینههای مختلف در امتداد خطوط تعامل و تقابل با جهان اسلام بود از جمله: بسط مفهوم تروریسم، مخدوش کردن قضیه فلسطین، افزایش نفوذ لابیهای طرفدار رژیم صهیونیستی، نبردهای افغانستان و عراق، و بالاخره تلاش برای داشتن یک درگیری گسترده با ایران.
به عبارت دیگر، تروریسم که واژهای برای بیاعتبار کردن کسانی است که در راه مقاصد سیاسی خود به خشونت روی میآورند، امروز به جهان اسلام به این صورت تسری یافته که شامل تمام اقدامات مسلحانهای میشود که مسلمانان به عنوان دفاع مشروع در برابر حملات علیه خود انجام میدهند.
مطابق این دیدگاه، غرب تلاش کرده است کانون بحرانی در قلب سرزمینهای اسلامی داشته باشد تا هم مانع قدرتیابی کشورهای جهان اسلام شود و هم به عنوان داور نهایی این قضیه، سیطره سیاسی و اقتصادی خود را بر منطقه حفظ کند.
قضیه فلسطین جدا از چرخه معیوبی که مدام در سرزمینهای اشغالی تولید میکند و دست و بال رژیم صهیونیستی را در هر اقدامی علیه فلسطینیان باز گذاشته، چرخه معیوبی هم در روابط منطقهای ایجاد کرده که طی آن، قضیه فلسطین به بخش مهمی از سیاست خارجی کشورهای منطقه تبدیل شده است و این کشورها گاه با رفتارهای متناقضی که در پیش میگیرند، مانع حل این موضوع میشوند."