چکیده:
ایران و ترکیه از نظر موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی منحصر به فردی در منطقه برخوردار
هستند؛ و به جهت برخورداری از مجموعه توانمندی های اقتصادی، فنآوری، نظامی، فرهنگی و تاریخی و
تمدن باسابقه از حداکثر مولف ههای لازم برای تبدیل شدن به قدرت منطق های برخوردارند. تبدیل شدن
به قدرت منطق های در تاریخ مناسبات دو کشور از سابقه طولانی برخوردار است و در سند چشم انداز
دو کشور نیز تبدیل شدن به قدرت برتر منطق های پیش بینی شده است. بنابراین این سوال اصلی مطرح
می شود که آیا مناسبات سیاسی- امنیتی ایران و ترکیه؛ در تبدیل شدن به قدرت منطق های، از نوع
تعارضی و رقابتی خواهد بود و یا تعاملی؟ از این رو در این مقاله تلاش می شود در چارچوب نظریه
سازه انگاری و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی ابعاد مختلف مناسبات سیاسی- امنیتی دو کشور
قدرتمند همسایه(جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه) در راستای تبدیل شدن به قدرت منطق های
مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. با بررسی این مناسبات در چارچوب نظریه سازه انگاری
- الکساندر ونت در چهار دوره زمانی: 1- دوره امپراتوری عثمانی 2- قبل از پیروزی انقلاب اسلامی 3
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی 4- سند چشم انداز 1404 ؛ چنین می توان نتیجه گرفت که در دوره
عثمانی مناسبات دو کشور از رویکردی مبتنی بر منازعه برخوردار بوده است. هر چند این محیط
آنارشی3 را نمی توان به دور ههای بعدی نیز تعمیم داد. بنابراین مناسبات این دو کشور در دوره عثمانی را با منطق هابزی میتوان ترسیم نمود. اما پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی مناسبات این دو کشور از
فرهنگ هابزی فاصله گرفته و در عوض فرهنگ لاکی و حتی کانتی تقویت می شو د. پس از پیروزی
انقلاب اسلامی ایران نیز بیشتر وضعیت لاکی حاکم بوده است. دوره چهارم مناسبات بر اساس سند
چشم انداز است. جمهوری اسلامی ایران به دنبال استراتژی تعامل سازنده 1 و موثر در روابط بین الملل2
است. اما تحقق این سیاست خارجی در مناسبات سیاسی- امنیتی ایران با ترکیه با تهدیده ا و فرصتهایی همراه است.