چکیده:
یکی از پرسشهای مطرح در فلسفهسیاسی متاخر نسبت قدرت، سوژه و بدن است؛ میشل فوکو از متفکرین برجستهای است که بدین مساله می پردازد. وی نه تنها تبار سوژه مدرن را میکاود بلکه از تکنولوژی های خود، به عنوان مجموعهای از سازوکارهایی یاد می کند که از طریق آن خود بر بدن خویشتن اعمال قدرت میکند. حال این پرسش طرح می گردد که در اندیشه فوکو چگونه تکنولوژی های خود، سوژه مدرن و بدنش را برمیسازد؟ پیامد چنین وضعیتی چیست؟ و فوکو چه راحلی برای آن متصور است؟ به نظر میرسد در اندیشه فوکو، سوژه و بدنش در فرآیند سازوکارهای نظارتی و تنبیهی سراسربین و درونیشده شکل میگیرد. شاید مهمترین پیامد چنین وضعیتی ازخودبیگانگی، اسارات و تکه پاره شدن سوژه و بدنش باشد. به نظر میرسد؛ فوکو دو راهحل متصل به هم برای رهایی سوژۀ از این وضعیت پیشنهاد میکند: 1- مقاومت و امتناع دائمی؛ 2-پارهسیا (حقیقتگویی). بدین معنا فوکو از یکسو ما را به مقاومت دائمی بر علیه مناسبات دانش/قدرت/حقیقت نه تنها در دنیای بیرون بلکه در درون خود فرا میخواند (وجه سلبی راهحل فوکویی)؛ ازسوی دیگر ما را به رکگویی، خطرکردن و بازساختن خود بر مبنای خردهروایتهای خلاقانه دعوت میکند (وجه ایجابی راهحل فوکویی).
خلاصه ماشینی:
حال این پرسش طرح می گردد که در اندیشه فوکو چگونه تکنولوژی های خود، سوژه مدرن و بدنش را برمی سازد؟ پیامد چنین وضعیتی چیست ؟ و فوکو چه راحلی برای آن متصور است ؟ به نظر می رسد در اندیشه فوکو، سوژه و بدنش در فرآیند سازوکارهای نظارتی و تنبیهی سراسربین و درونی - شده شکل می گیرد.
در این وضعیت خود نه تنها سوژه شناسا نیست بلکه موضوع شناختی (Object) است که تحت تاثیر قدرت ، آزادی ، هستی خود قرار دارد و به یک معنا در چنگال امر سیاسی مراقبت کنندة نظام مند ادامه حیات می دهد (٧٠ :٢٠٠٦ ,Dryzek and Others).
از همین رو مقاله حاضر این پرسش ها را طرح می کند: ١- بر اساس اندیشه فوکو سوژه و بدن آن چگونه توسط تکنولوژهای خود برساخته می شود؟ ٢- مهمترین پیامد چنین فرایندی چیست ؟ ٣- آیا می توان سوژه و بدنش را از سیطره قدرت سراسربین رها ساخت ؟ ٤- راه حل فوکویی در این باره چیست و حاوی چه درس هایی برای ما می باشد؟ از نظر فوکو در جامعه مدرن غربی ، تکنولوژی های سیاسی جدیدی در حال ظهور است که ویژگی اصلی آن ادغام افراد در قدرت سیاسی -از طریق همبستگی روزافزون میان فردیت و تمامیت - است .
در عین حال فوکو فرایند پیکربندی سوژه را حاصل دستگاه های طردکننده ای (Exclusion) می داند که در عصر مدرنیته شددت گرفته اند و هدفش آن ها نظم بخشی به سخن و گفتار نهاد اجتماعی و تداوم آن است و حقیقت های بشری خارج از این وضعیت را نادیده می انگارند (فوکو، ١٣٨٤: ١٩) و این گونه است که سوژه یا خود تحت تاثیر قدرت همسان گر قرار می گیرد.