چکیده:
جلوگیری از فجایع بشری و ایجاد نوعی آرامش نسبی برای انسان هماره از دغدغه های حکومت ها بوده است. از طرفی حکومت ها این گونه تجربه کرده اند که بدون کمک دیگر حاکمیت ها توانایی پیشگیری، واکنش نشان دادن یا بازسازی هجمه ها علیه بشریت را ندارند. پس از پایان جنگ سرد، اوج گیری درگیری های نظامی منطقه ای، وقوع جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و نسل کشی در برخی از مناطق و فراهم شدن امکان برخورد فعال شورای امنیت با ای گونه مصادیق تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی، نظریه «مداخله بشردوستانه» از سوی جامعه بین المللی مطرح شد و پس از اثبات ناکارآمدی و نیز سوء استفاده برخی کشورها از آن، نظریه جدید «مسئولیت حمایت» مطرح و در قالب برخی اسناد سازمان ملل متحد مورد پذیرش قرار گرفت. در این مفهوم حکومت ها ملزم می شوند تا در صورت اتفاق افتادن برخی جنایات شدید از مردم تحت ظلم حمایت کنند. در این مقاله سعی داریم تا مشروعیت این نظریه را از دیدگاه اسلام بررسی کنیم.
خلاصه ماشینی:
پس از پایان جنگ سرد، اوج گیری درگیری های نظامی منطقه ای ، وقوع جنایات جنگی ، جنایات علیه بشریت و نسل کشی در برخی از مناطق و فراهم شدن امکان برخورد فعال شورای امنیت با این گونه مصادیق تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی ، نظریه «مداخله بشردوستانه »١ از سوی جامعه بین المللی مطرح شد و پس از اثبات ناکارامدی و نیز سوءاستفاده برخی کشورها از آن ، نظریه جدید «مسئولیت حمایت »٢ مطرح و در قالب برخی اسناد سازمان ملل متحد مورد پذیرش قرار گرفت .
بدین ترتیب ، مسئولیت حمایت از اتباع یک وظیفه تخلف ناپذیر هر حکومتی است و عدم توانایی و یا تمایل به ایفای آن ، می تواند توجیهی مناسب و مبنایی برای انتقال این مسئولیت به دولت های دیگر جهت مداخله در کشور مورد نظر به منظور حمایت از اتباع آن قرار گیرد ( ١٧ :٢٠١٠ ,Reinhard Steurer).
سپس در صورت شکست اقدامات مرحله اول و در مواردی که اثبات شود اقدامات پیشگیرانه و واکنشی غیرنظامی برای حل موضوع کفایت نمی کند و امکان از دست رفتن جان و زندگی بسیاری از مردم در صورت وقوع جنایات ضد بشری ، شدیدا محتمل بوده و این جنایات چنان گسترده و شدید باشد که وجدان بشریت را تحت تأثیر خود قرار دهد، اجرای مسئولیت حمایت از سوی جامعه بین المللی در چنین موارد استثنایی ، معطوف به استفاده از نیروی نظامی خواهد شد.