چکیده:
خاستگاه تصوف را میتوان از جهاتی به واکنش های صوفیان نسبت به جامعه مسلمین و تقابل با گروه هایی مربوط دانست . رویکرد بیش از حد جامعه مسلمین به شریعت و غفلت از دیگر زوایا و مراتب دین و دینداری که باعث پیدایش نظریه «شریعت ، طریقت و حقیقت » شد. این نظریه گرچه نشان از رویکرد حداکثری دین عرفانی(تمامیت گرایی) در مقایسه با رویکرد حداقلی شریعت مداری است ، همواره رعایت شرع و حفظ مقررات فقهی را تاکید میکند و وانهادن آن را به هیچ روی جایز نمیداند. با وجود این ، قدر و منزلت مقام حقیقت (مقصد) را برتر از طریقت (راه وصول به مقصد) و شریعت (مبدا) می - داند و توقف در آن را نیز توصیه نمیکند. مقاله حاضر ضمن تامل در واژة شریعت و چگونگی انقسام و تحولات معنایی آن در طول تاریخ اندیشه های اسلامی، طرح دعاوی شریعت مداران و عارفان ، در ادامه میزان پایبندی عارفان به مبانی شرع ، در حوزة نظر و عمل ، را بررسی میکند و آنگاه جایگاه شریعت و طریقت و حقیقت را از زبان بزرگان تصوف تبیین میکند.
خلاصه ماشینی:
موقعیت و جایگاه عرفان و تصوف نیز در مجموعۀ اندیشه های اسلامی، همواره مورد مداقه و تشکیک بوده است و یکی از میدان های پرگیر و دار در مجادلات علوم اسلامی، معرکۀ میان متصوفان و متشرعان است ؛ به این صورت که برخی از شریعت مداران ، انگشت اتهام به جانب صوفیان داشته اند و عارفان و صوفیان را به بی - اعتنایی، سهل انگاری و در نهایت وانهادن شریعت متهم کرده اند.
در کتاب مبادی فقه و اصول ، ضمن تکرار این سه حوزه در: اصول عقاید (اصولی که انسان بـه وسـیلۀ عقـل و اندیشـه بـدان راهنمـایی میشود)، احکام اخلاقی (احکامی که متکفل بیان خیـر و شـر و فضـیلت و رذیلـت اسـت )، احکام فقهی (قوانین و وظایف اصلی عملی برای هر مکلف )، ترتیب ایـن امـور هـم آمـده - است ، بدین گونه که نخست شخص پس از اجتهاد اصول عقاید بـه اسـلام مـیگـرود، پـس اسلام با دستورات اخلاقی نفوس مسلمانان را تهذیب و پاکسازی مـیکنـد و بـرای پـذیرش احکام عملی یعنی عبادات و معاملات آماده میسازد، در این مرحله فقـه پـا بـه میـدان مـی- گذارد و تکلیف مکلف در قلمرو اعمال انسان تجلی پیدا میکند (فیض ، ١٣٨٥: ٢).
٢-٤-١- تعریف و تبیین سطوح شریعت و طریقت و حقیقت عبادات ، فراتر از احکام شـریعت کـه علـم فقـه عهـده دار بیـان آن اسـت ، حـاوی آداب و احوالی دیگر است .