خلاصه ماشینی:
"*** نوشتهاند:روزی پیغمبر در خانه نشسته بود که امام حسن و امام حسین(ع)بیامدند ویکی را بر زانوی راست و دیگری را بر زانوی چپ خود نشانید و آنها را پی در پی بوسید!جبرئیل آمد و گفت:«ای محمد خداوند سلام میرساند و میگوید مقدر این دو فرزند،شهادت یکی است با زهر و دیگری با شمشیر!اگر خواهی که آنها را از این شهادت برکنار کنم تو از شفاعت امت دور خواهی شد؟و اگر شفاعت امت خواهی تسلیم شهادت آنها باش»و حضرت شهادت آنها را پذیرفت.
ناگاه صورت خود را در سنگ سیاه چنان که بود سیاه دید،نعره برکشید و گفت:ای وای که در هر دو جهان روسیاهم!این بگفت و جان تسلیم کرد و روز قیامت که عالم صفت است،نه جهان صورت، آن عرب را مانند بلال حبشی بینی که روی چون ماه از صفت بر روی تافته و صورت به رنگ صفت گشته!"