چکیده:
این مقاله در پی پاسخ به این سؤال است که چرا روحانیت علیرغم همراهی با جنبشهای مردمی، به ویژه مشروطه، از پذیرش جمهوری و همراهی با آن سرباز میزده و با آن ابراز مخالفت میکرده است؟ در پاسخ به این پرسش، این مقاله با رهیافتی تاریخی خواهان رسیدن به این نتیجه است که جامعه ایران، از جمله روحانیون، با توجه به تجربههای حاصله از جمهوری انقلابی فرانسه، جمهوری آتاتورک و نهایتا جمهوری مورد نظر مارکسیستها و تودهایها، تصوری سکولار و ضد دین از جمهوری داشت و آن را در تقابل با دین و مشروعیت دینی میدید. بنا بر همین تصور، جامعه ایران برای حفظ تشیع، سلطنتی که مشروعیت خود را وابسته به اسلام میدید، را بر جمهوری سکولار و ضد دین ترجیح میداد. این نگرانی تا زمان طرح مفهوم جمهوری اسلامی توسط حضرت امام خمینی، که محصول بازسازی مفهوم جمهوری غربی بر اساس مبانی اسلام شیعی بود، ادامه داشته است.
خلاصه ماشینی:
"در حقیقت از آنجا که اقتدار روحانیت دینی به فرهمندی منصب رسمی آنان بستگی داشته(واخ، 13 صلی الله علیه و آله و سلم 0، ص371) و قدرت آنان به سبب وجود جایگاه رسمی برای مشروعیت سلطنت بوده است، خواهان حفظ سلطنت در فرایندهای سیاسی جهت حفظ دین میشدند.
نکته دیگر این است که مدرس جمهوری را تحمیلی میداند، در حالی که در پی مشکلات عدیدهای که قاجار برای ملت ایجاد کرده بود، نهضت جمهوریخواهی دارای زمینههای اجتماعی بود و یکسره ساختگی و تحمیلی نبود؛ چه اینکه اگر قاجار، به ویژه احمد شاه، فاسد نبودند، مدرس خود در پیشنهادات سهگانهاش سخن از تغییر و خلع احمد شاه نمیداد(مکی، 1374، ص48 صلی الله علیه و آله و سلم ).
در واقع آنان سلطنت را فاقد فقاهت و عدالت حکومت را طاغوتی معرفی میکردند و سعی در نزدیکی و متأثر کردن سلطنت از نشانههای دینی بر اساس مذهب رسمی کشور داشتند؛ به طور مثال در جریان تغییر قانون اساسی که باعث افزایش قدرت شاه میشد، پس از استفتای علما در مورد مجلس مؤسسان، جوابیه آیتالله بروجردی(ره) اینگونه بود: برای اینکه مبادا تغییراتی در موارد مربوطه به امور دینیه داده شود به وسیله اشخاص به اعلیحضرت همایونی تذکراتی مکررا دادم و همچنین از طرف اعلیحضرت اعلام شده که نه تنها در مواد مربوطه به دیانت تصرفی نخواهد شد، بلکه در تحکیم و تشدید آن اهتمام خواهد شد."