چکیده:
رویدادهای جدید شمال افریقا و خاورمیانه عربی از واخر سال 2010 تاکنون حکایت گر تحولاتی معنادار می باشد که اساسا در صدد تغییر در مناسبات و روابط دولت و جامعه بوده اند.«هویت نوعی» بسته و غیر دموکراتیک با کارگزاری نظام های سیاسی اقتدارگرا در جهان عرب در اوایل دهه دوم قرن بیست و یک و در نظام بین الملل جهانی شده امروز، مردمان این منطقه از جهان را هر چند تا تاخیر به فکر تغییر در هویت نوعی و تبدیل ان به هویت نوعی باز،شفاف و مردم سالار انداخته است. پژوهش حاضر به چرایی این تحول و شناسایی متغیرهای اصلی و تاثیرگذار در این فرایند پرداخته است. در این راستا مبحث«هویت نوعی» مورد اشاه الکساندرونت، نظریه پرداز معروف«سازه انگاری» به عنوان چارچوب نظری مورد استفاده قرار گرفته و بر اساس ان به معرفی عوامل و متغیرهای تعیین کننده و بازیگران اصلی در سیر تحولات منتهی به تغییر هویت نوعی در جهان عرب پرداخته شده است.
The socio-political upheavals which are still unfolding in the Middle Eastern nations since 2010 began with the objective of changing the previously held relation between government and societies. Generic and undemocratic identity these people from looking for an open society. However، the process of globalization and the explosion of mass communication apparently have helped these people to look for a new identity that helps them become active in sociopolitical developments and to spearhead the needed socio-political changes. So، in this paper it is tried to employ Alexander theory of constructivism and generic identity in explaining the conditions which led to the socio-political upheaval in the nations of North Africa and the Middle Eastern countries since2010.
خلاصه ماشینی:
با این فرض سؤال پژوهش حاضر عبارت است از: عوامل مؤثر بر تغییر «هویت نوعی» در تحولات جدیـد خاورمیانـه از اواخـر سـال ٢٠١٠ تـا کنون چه بوده اند؟ در پاسخ به این سؤال فرضیه تحقیق به شکل زیر صورت بندی می شود: سه دسته عوامل داخلی (اقتدارگرایی ساختار سیاسی، ضعف یا فقدان جامعـه مـدنی، دموکراسـی خواهی، عشیره ای بودن ساخت اجتماعی و بنیه اقتصادی ضعیف )، منطقه ای (بحران هویـت ) و بـین المللی (جهانی شدن و شبکه های اجتماعی و تکنولوژیهای ارتباطی جدید) در تغییـر هویـت نـوعی منطقه عربی در اوایل دهۀ دوم قرن بیست و یک تأثیر گذار بوده اند.
٢- جامعه مدنی ضعیف به تبع اقتدارگرایی و نظام های سیاسی بسته و غیر دموکراتیک ، جهـان عـرب بـا فقـدان یـا ضعف جامعه مدنی مواجه بوده است و این مساله نیز به نوبه خود از جمله عوامـل و زمینـه های شکل گیری انگاره تغییر «هویت نوعی» درجهان عرب بوده کـه نمـود آن را مـیتـوان در قیـام مردم شمال آفریقا و خاورمیانه در اواخر سال ٢٠١٠ تاکنون مشاهده کرد.
٣- دموکراسی خواهی جنبش بهار عربی در واقع ابـزاری بـوده اسـت بـرای بـه حرکـت درآوردن چـرخ اصـلاحات دموکراتیک در شمال آفریقا و خاورمیانـه ؛ مردمـانی کـه در ایـن جنـبش کـه در بیشـتر کـلان شهرهای این منطقه رخ نمود شرکت کردند، درخواست های سیاسـی تـازه ای چـون پلورالیسـم ، شفافیت و پاسخگویی دستگاه حکومت داشته اند و در پی آن بوده اند کـه بـه جـای دولت هـای و منفعل و در عین حال خودکامه ، دولتهایی متکی بر شهروندان پویا و مشـارکت جـو برپـا دارنـد (غلامی و عبدالله پور، ١٣٩٢: ٢٣).