خلاصه ماشینی:
"طنز و کاریکاتور (به تصویر صفحه مراجعه شود) آرزوی جوانی مردی از دوست خود پرسید:آیا تا بحال که شصت سال از عمرت میگذرد به یکی از آرزوهای جوانیت رسیدهای؟گفت:بله،فقط به یکی.
خانم مدیر که متوجه اشتباه خود شده بود جواب داد:بله آقا،معذرت میخواهم،تصور کردم شما پدر یکی از بچههای من هستید!
بالاخره زن کوچکترش پرسید:مثلا اگر دو نفر ما با تو سوار قایق شویم و قایق برگشته و در رودخانه غرق شود برای خلاصی کدامیک از ما اقدام میکنی؟آن شخص سعی کرد جوابی پیدا کند و بالاخره رو به زن بزرگترش نمود و گفت:گمان دارم شما قدری شنا کردن بلد هستید.
» (به تصویر صفحه مراجعه شود) کند ساعت بزرگ دیواری با صدای مهیبی افتاد و شکست،آقا که از مادر زنش بسیار دلخور بود سراسیمه به محل حادثه دوید و ملاحضه کرد که اگر ساعت یک ثانیه زودتر میافتاد مادر زنش را زخمی میکرد."