چکیده:
گرچه نهضت شمایلشکنی در بستر مسیحی خود، به طور خاص به دورهای از تاریخ هنر بیزانس مربوط میشود که به دستور امپراتوری لئوی سوم و کنستانتین پنجم شکل گرفت، اما این جریان، خود حاکی از یک نزاع اندیشهای نیز بود. ازاینرو، سؤال این است که چه دلایلی توسط متفکران و اندیشمندان مسیحی در دفاع یا رد شمایل اقامه شده است؟ هدف این پژوهش، دستیابی به پشتوانة اندیشهای و کلامی شمایلگرایی یا شمایلشکنی در سنت مسیحیت است. این پژوهش نشان میدهد که اندیشمندان و متکلمان مسیحی در طول تاریخ، به دلایل متعدد و متفاوتی در پذیرش یا رد شمایل دست یازیدهاند. خطر پیدایش بتپرستی، نارسایی تصویر نسبت به اصل، عدم امکان بازنمایی مسیح و نیز تحریمهای کتاب مقدس، از جمله دلایلی هستند که موجب گردید تا برخی به مخالفت با شمایلها برخیزند. در مقابل، طرفداران شمایل با تمسک به اموری چون تمایزگذاری میان دو ساحت تصویر و پیش نمون، توجه به هدف و فایدة شمایل، استناد به فعل خدا و ملاحظة بازنمایی فردیت عیسی، به دفاع از شمایلها برخاستند.
Abraham as the common ancestor of Abrahamic religions is of special position in the religious traditions of Judaism، Christianity and Islam، while some contemporary intellectuals are of the opinion that the difference between these three religions on Abraham is greater than what they have in common. A review of the interpretations and disputes made about the story of Abraham in the Qur’an and the Bible، particularly before opening the Second Vatican Council and the Catholic Church strong inclination toward dialogues، or rather، interfaith dialogues is a good case in point. In the meantime، the event “the Sacrifice of Abraham” (Abraham’s child sacrifice) is the most pivotal and controversial issues of which different interpretation have been presented in Abrahamic religions and has gained a different center of gravity in any other religious traditions. This paper، by reading the different conceptions which have been done based on the Qur’an’s version ،as well as ، biblical narrative of this event، seeks to explore the main theme of the Abraham’s offering his child in Abrahamic religions، and cast a new light on this issue in three religious traditions of Islam، Christianity and Judaism.
خلاصه ماشینی:
"هرمان هرتز با استناد به آیة 35 باب 32 از کتاب ارمیا، حکایت ذبح در تورات را بهمثابه پایانی بر آیین قربانی فرزند تفسیر میکند: «مداخله خداوند در این ماجرا و منع ابراهیم از ذبح اسحاق، به روشنترین وجه برای یهودیان آشکار ساخت که "بر خلاف خدایان وحشی و ظالم مشرکان، آنچه خدای ابراهیم میخواهد، تنها تسلیم خدا بودن است، نه کشتن فرزند"» (همان).
از سوی دیگر، در پارهای آثار یهودی متأخر، این نظریه که فرمان خدا به ذبح فرزند، صرفا آزمون الهی برای آزمون وفاداری و عبودیت ابراهیم بوده است، مورد تردید قرار گرفته و یا اساسا رد شده است.
از این منظر، عیسی در روایت مسیحی جایگزین قوچی در نظر گرفته شده است که طبق گزارش عهد عتیق، خداوند برای ابراهیم مهیا ساخت، تا به جای فرزندش قربانی کند.
تشابه داستان قربانی شدن اسحاق و بر صلیب رفتن عیسی، که در آثار نویسندگان مسیحی کمابیش مورد توجه قرار گرفته است، تصویر همسانی است که از حمل هیزم و رفتن به ارتفاع، در این دو روایت ترسیم شده است: نقشهای اصلی هر دو داستان برای قربان کردن خویش بر فراز کوه، با خود هیزم حمل کردهاند.
کیستی ذبیح در روایات اسلامی روایات اسلامی اهلسنت، که در خصوص ماجرای ذبح پسر ابراهیم وارد شده است، متناقض به نظر میرسد: گروهی اسحاق را ذبیح دانسته و گروهی دیگر بر قربانی شدن اسماعیل تصریح یا اشاره دارند."