چکیده:
اصل عدم مداخله یکی از اصول بنیادین ملل متحد و از جمله حقوق و تکالیف بنیادین کشورهاست که
ریشه در اصل تساوی حاکمیت دولت ها دارد. علی رغم آنکه تلاش های جامعه جهانی پس از شکل
گیری سازمان ملل متحد به سمت تعریف اصل عدم مداخله و برحذر داشتن دولت ها از توسل به زور در
روابط بین الملل بوده، متاسفانه بار دیگر شاهد بازگشت رویه برخی دولت ها به سابق و به رسمیت
شناختن اصل مداخله هستیم. در چنین شرایطی مشروعیت استفاده از زور و نقض اصل حاکمیت ملی
در تحولات بین المللی از سوی قدرت های بزرگ، صلح و امنیت جهانی را با چالش های جدی مواجه
خواهد نمود.
خلاصه ماشینی:
علی رغم آنکه تلاشهای جامعه جهانی پس از شکل گیری سازمان ملل متحد به سمت تعریف اصل عدم مداخله و برحذر داشتن دولت ها از توسل به زور در روابط بین الملل بوده، متاسفانه بار دیگر شاهد بازگشت رویه برخی دولت ها به سابق و به رسمیت شناختن اصل مداخله هستیم .
اصل عدم مداخله در شکل مدرن در قطعنامه ٢٦٢٥ مجمع عمومی سازمان ملل [که در ٢٤ اکتبر ١٩٧٠ بدون رأیگیری به تصویب رسید] به شرح ذیل بیان شده است : «هیچ دولت یا گروهی از دولت ها حق ندارد بطور مستقیم یا غیرمستقیم ، به هر دلیلی، در امور داخلی یا خارجی دولت دیگر مداخله کند.
» ,(XXV) ٢٦٢٥ UN General Assembly Resolution) 1970) همانطوری که حقوقدانان مطرح میکنند، تأثیرات این اصل به شرح ذیل بوسیله گالینا شینکارتسکی ٢خلاصه شده است ، او مینویسد که اصل عدم مداخله از حوزه صلاحیت داخلی دولت ها حمایت میکند: «مسلما، صلاحیت داخلی به حق هر دولتی اشاره میکند که بتواند آزادانه – مستقل از دولت های دیگر و سازمانهای بین المللی – صلاحیت قانونگذاری، اجرایی و قضاییاش را اعمال نماید.
اگرچه کشورها متعهد شده بودند تا از عدم مداخله در هدایت سیاست های خارجی خودشان خودداری کنند، اما این بدین معنی نبود که آنها مجازند از آن وظیفه با اجازه دادن به یک سازمان بین المللی شانه خالی کنند تا در امور داخلی کشورهای عضو مداخله نماید.