چکیده:
مفهوم تعهدات طبیعی مفهومی است بینابین تعهدات اخلاقی و تعهدات مدنی. تاکنون تعریف جامعی از تعهدات طبیعی در هیچیک از متون قانونی به عمل نیامده و در فقه و دکترین حقوقی نیز درخصوص ماهیت و قلمرو آن اجماع و اتفاق نظری صورت نگرفته است. بحث وگفتگو بر سر ماهیت و مبنای تعهدات طبیعی بسیار است و در خصوص اینکه آیا این تعهدات وفای به عهد هستند یا ایقاع نظرات مختلفی ارائه شده است. در مقاله حاضر ضمن پاسخگویی به پرسش فوق، به تحلیل تعهدات اخلاقی پرداخته و ارتباط و وجوه تشابه و تمایز آن را با تعهدات طبیعی بررسی و درصدد پاسخگویی به سوالاتی دراین خصوص خواهیم بود. اینکه آیا تعهدات طبیعی مصداق بارز تعهدات اخلاقی هستند؟ آیا بین این دو مفهوم از لحاظ حقوقی مرز مشخصی وجود دارد؟ و آیا هر تعهد طبیعی متضمن یک نوع تعهد اخلاقی هم هست و بالعکس؟ اینها سوالاتی هستند که ذهن فعال حقوقدان را درگیر خود ساخته و ما در مقاله حاضر درصدد پاسخگویی به آنها هستیم.
خلاصه ماشینی:
»١ با این حال عده ای از نویسندگان با تأثیرپذیری از حقوق خارجی تعهدات نامشروع را نیز در ردیف تعهد طبیعی آورده و اظهار داشته اند که «تعهدی که وفای به آن لازم باشد تعهد قانونی است که به موجب قانون الزام آور است ؛ اما تعهدی که فاقد پشتوانه قانونی باشد و به موجب قانون وفای به آن لازم نباشد مثل تعهد ناشی از قمار (وجه قمار) لازم نیست که متعهد آن را تأدیه کند ولی اگر کسی این قبیل تعهدات را انجام داد حق مطالبه و استرداد ندارد.
نظریه کلسیک این نظریه که ریشه در حقوق روم داشته و بر مبنای جدایی کامل حقوق از اخلاق پایه ریزی شده است و در فرانسه نیز طرفدارانی دارد که از آن جمله میتوان به پوتیه اشاره نمود، اساس تعهدات طبیعی را تعهدات مدنی و نه تعهدات اخلاقی دانسته که یا به تکامل حقوقی نائل نشده اند و یا اینکه در اثنای حیات حقوقی خود تغییر ماهیت داده اند.
٣ گروه دوم تعهداتی هستند که به طور کامل به وجود آمده و دارای همه ارکان یک تعهد معمولی هستند اما به دلایلی (نظیر مرور زمان ) ماهیت حقوقی خود را از دست داده و فلج شده اند که در این صورت نیز، آنچه به جا میماند 4 تنها یک دین طبیعی است .
اما اگر تعهد طبیعی از نوع تعهدی باشد که تنها زاده اراده مدیون است ، در این صورت پاسخ به ندای وجدان شخص است که موجب پرداخت (ایفا) میگردد و پس از پرداخت هم مانند تعهدات دسته اول ، آنچه داده شده قابل استرداد نیست .