چکیده:
ابوالفتوح احمد بن محمد بن صلاح همدانی، که یک سده پس از ابن سینا می زیسته، نخستین منطق دان مسلمان است که ضرب های منتج و عقیم شکل چهارم را به تفصیل برشمرده و اثبات کرده است. رساله او با نام «مقاله فی الشکل الرابع من اشکال القیاس الحملی و هو الشکل المنسوب الی جالینوس» در سال 1965م. به صورت عکسی چاپ و یک سال پس از آن با تصحیح نسبتا ضعیفی از سوی نیکلاس رشر در آمریکا منتشر شده است. این مقاله تصحیح و تحقیق مجدد این رساله، اصلاح خطاهای تصحیحی و حروف چینی، و افزودن نکاتی محتوایی در پانوشت به همراه تاریخچه ای از شکل چهارم قیاس است.
Abul-Futuh Ahmad ibn-Muhammad ibn-al-Salah Al-Hamadani، a logician who lived one century after Avicenna، is the first Muslim who enumerated and proved the valid and invalid moods of the Fourth Figure in his treatise: ‘On the Fourth Figure، which is attributed to Galen.’ A facsimile of this has been published in 1965، and one year later was published in USA with a fairly unsophisticated edition of Nicholas Rescher. This paper is a new edition of the treatise with many corrections and contains some new information about the history of the subject.
خلاصه ماشینی:
اگر كار را به عكس كنيم و ابتدا كيفيت گزارهها و سپس كميت آنها را در نظر بگيريم به چينش ديگري دست مييابيم كه بيشتر منطقدانان مسلمان از آن پيروي كردهاند و نتيجهها به صورتي طبيعي مرتب ميشوند: دو مقدمه ضرب صغري كبري نتيجه دو موجبه دو كلي 1 موجبة كليه موجبة كليه موجبة جزئيه كلي و جزئي 4 موجبة كليه موجبة جزئيه تركيبي دو كلي 2 سالبة كليه موجبة كليه سالبة كليه كلي و جزئي 3 موجبة كليه سالبة كليه سالبة جزئيه 5 موجبة جزئيه سالبة كليه از آنجا که رسالة ابنصلاح همداني و نسخههاي خطي تازهاي از ديگر منطقدانان سينوي در دسترس ما قرار گرفته است، بازنگري در مباحث تاريخي شکل چهارم ضرورت تازهاي يافته است و ما در اين مقاله قصد آن داريم تا با توجه به اين يافتههاي جديد، به سير تاريخي اين شکل نگاهي نو بيفکنم و آن را از نو بنگاريم.
ابنغيلان نيز در رسالة مباحثات تنها يك بار (در شرح قياسي مشابه آنچه مسعودي آورده بود) از شكل چهارم و با عنوان «شكل مهجور» نام برده است: «و إن جعل صغری القياس حصل من الشكل المهجور فلم يفد».
فأمّا لِمَ كان في الأوّل أربعة أضرب منتجة و في الثاني أيضاً أربعة أضرب و في الثالث ستة أضرب 1 و في الشكل المزيد خمسة أضرب؟ فهذا شيء نبيّنه الآن بأنّه لزم عن هذه الشرائط و ذلك أنّ عدد الازدواجات في كلّ واحد من الأشكال علی ما توجبه القسمة ستّة عشر ازدواجاً؛ أعني الازدواجات التي مقدّماتها محصورة بأسوار.