چکیده:
سهروردی در کتب خود از خمیرة ازلی و ابدی یا خمیرة مقدّسهای سخن به میان آورده که بدون اطّلاع از آن نمیتوان در زمرة حکمای حقیقی جای گرفت. در کتاب مطارحات، «کلمة» نخستین را که همان خمیرة ازلی است در دو رشتة شرقی (خسروانی) و غربی (فیثاغورسی) ترسیم کرده است که سرانجام در یک نقطه جمع گردیدهاند و سهروردی خود وارث این امانت گرانبهاست. رنه گنون نیز به طریق مشابهی از خمیرة ازلی(la Tradition primordiale) سخن گفته است که مظهر نخستینی دارد و مظهر بازپسینی: مظهر اوّل آن آیین هندو و مظهر آخر آن دین اسلام است. در این مقاله، با استناد به گفتاری از گنون دربارة سناتنه دهرمه (خمیرة ازلی و ابدی)، رای او با رای سهروردی برابر نهاده شده است.
خلاصه ماشینی:
خميرة ازلي در نزد سهروردي و رنهگنون بابک عاليخاني* چکيده واژگان کليدي: مطلع سخن هنگامي که از حکمت اشراق سهروردي سخن ميرود، چه بسا نظرية «اصالت ماهيت» به ذهن متبادر گردد؛ در کتبي مانند مطارحات و حکمةالاشراق آمده است که «وجود» از اعتبارات عقلي است، يعني صرفاً در اذهان وجود دارد و آن را مابازاء خارجي و عيني نيست.
امّا اگر از اين رأي سهروردي نتيجه گرفته شود که او به اصالت ماهيت به معني مورد نظر صدرالمتألهين قائل است، صحيح نيست، چراکه در زمان شيخ اشراق مسألة اصالت وجود يا اصالت ماهيت به آن قالب و صورتي که در دورة صفويه و در نزد ميرداماد و ملاصدرا طرح شد، مطرح نشده بود.
شيخ اشراق قياسات برهاني را در اثبات آنچه به شهود يافته است به كار برده و در اين قسمت نيز قوّت خود را نشان داده است، ولي نبايد فراموش کرد که کلّ حکمت او بر پاية دو رمز روشنايي و تاريکي نهاده شده است.
شايد گفته شود که اين واژه از روي تناظرْ نوعي نقل تواند پذيرفت، و هرچند که به نظر ما اين اصطلاح اجتنابناپذير نيست (چنانکه اگر ما حقيقتاً اصطلاح بهتري در اختيار نميداشتيم، چنين ميبود)، قصد اعتراض کردن به امکانِ چنين کاري نداريم؛ امّا حتّي در مساعدترين وجه، باز فيلوسوفيا معادل صحيح دْهَرْمَهدر زبان سنسکريت نخواهد بود، چه هرگز دالّ بر چيزي بيش از يک تعليم (دکترين) نيست، تعليمي که دامنة آن هرچه باشد، به هر حال صرفـاً نظري باقي خواهد ماند و به هيچ وجه با همة آنچه ديدگاه سنّتي درجامعيت خود در بردارد برابر نخواهد بود.