چکیده:
هدف: دستیابی به رهیافتی نو برای ایجاد سازمان کرامتمدار با مقایسۀ مبانی انسانشناسی و کرامت انسانی مکاتب فلسفی کانت(انسان اخلاقی) و علامه طباطبایی(انسان الهی). روش: بازاندیشی و مقایسۀ مبانی انسانشناسانۀ دو مکتب فلسفی با رویکردی تحلیلی- منطقی و راهبرد کلان کیفی از نوع استفهامی به روش گونهشناسی. یافتهها: محوریت انسان الهی، عبودیت و بندگی خداست و کرامتش امری الهی با انواع ذاتی و اکتسابی و با مراتبی از تقواست؛ در حالی که انسان اخلاقی، خود غایت و هدف اصلی است و کرامتش امری ذاتی، بشری و مبتنی بر تعقل و استقلال و قانونگذاری است. نتیجهگیری: جامعۀ بشری امروز در حسرت ایجاد سازمانی در شأن انسان، روزگار میگذراند و تلاش میکند تا سازمانی مبتنی بر کرامت انسان بنا کند. بر اساس مقایسۀ انجام شده، گذار از انسان اخلاقی به انسان الهی میتواند رهیافتی نو برای سازمان کرامتمدار ایجاد کند
Objectives:The present research aims at developing a new approach to creating dignity-oriented organization by comparing anthropological foundations and human dignity in the Philosophical schools of Kant (moral man) and AllamehTabatabie (divine man).
Method: Reconceptualization and comparing anthropological foundations of two philosophical schools utilizing analytical-logical approach. The qualitative strategy type of this research is interrogative approach using typology method.
Results: The results of the article indicate while the divine man finds dignity by worshiping and total surrender to God and is inherent and acquired through stages of piety، a moral man is the pinnacle and goal by itself whose dignity is inherent and human and is based on reason، independence and rule setting.
Conclusion:The authors of the survey conclude humanity of today is in desperate need for becoming organization for humans and makes every effort to establish a dignity oriented organization. Based on this study comparative analysis، transition from moral man to divine man may provide a novel approach in creating a more dignified organization
خلاصه ماشینی:
دانلی میگوید: من با یک حساب کوتاه و ضمنی از مفاهیم اولیۀ غربی در خصوص کرامت انسانی شروع و رابطۀ بین سیاستها را از کتاب مقدس عبری و کلاسیک یونان تا اروپای مدرن مرور میکنم؛ اما بیش از دو هزار سال است که نه نظریههای غربی و نه اقدامات عملی فراهم شده برای آنها یا Jacobson Sensen Kretzmer and Eckart Smith Martin Fred Guyette Ruth Macklin, Peter Singer, Steven Pinker Harris and Sulston Sulmasy Donnelly حتی طبقهبندیهای رایج انسانی، هیچ حمایتی از ایدۀ برابری انسانها و کرامت ذاتی آنها نمیکنند(دانلی، 2015).
به این منظور و نظر به گستردگی و اهمیت موضوع، توجه به مفهوم کرامت انسانی و احصای گونههای متفاوت فلسفی آن و مطالعه و مقایسۀ مبانی فلسفی کرامت انسانی با تأکید بر انسانشناسی از منظر علامه طباطبایی، فیلسوف و اسلامشناس شیعی که مرجعیت فکری او در تفکر ایرانی- اسلامی پذیرفته شده است، به عنوان رویکرد اسلامی و خدامحوری و نظر ایمانوئل کانت، فیلسوف اخلاقگرای غرب که امیل بریه بر نقش کلیدی او تأکید دارد(کورنر، 1367)، به عنوان نمایندۀ نظر انسانگرایی و فلسفۀ جدید غرب که هر دو دغدغۀ انسان را داشتهاند و به نوعی در پیریزی زیرساختهای کرامت انسانی نقش محوری دارند، میتواند مسیری برای توسعۀ کرامت انسانی در علوم انسانی ایجاد و یکی از استانداردهای زندگی اجتماعی را که زندگی مبتنی بر کرامت است، محقق و رهیافتی نو برای صیانت از کرامت انسان در سازمان به وجود آورد.