چکیده:
عبارت «وجدان انسانی» در برخی از اسناد بینالمللی بهکار رفته است. این عبارت با بار معنایی خاص خود در صدد پر کردن خلأهای حقوقی در منابع حقوق بینالمللی است و تلاش کرده است تا بهعنوان معیاری برای ارزیابی قواعد نظام حقوقی بینالمللی قرار گیرد. از این رهگذر تحولات انساندوستانۀ عارضشده بر حقوق بینالمللی، قابل درک است. آنچه در این پژوهش مطمح نظر قرار گرفت، توجه به کاربردهای مفهوم «وجدان انسانی» در تبیین معناشناختی آن بود و منظور از این تحقیق، یافتن جایگاه این مفهوم در منابع حقوق بینالمللی است.
The Phrase “Conscience of Humanity” has been used in some international instruments. This phrase، with its own special meaning، is intended to fill the legal gaps in international law and has worked as a criterion for assessing the rules of the international legal system. Thereby humanitarian developments in international law، is understandable. The focus of this research is the applications of the concept of "Conscience of humanity" in international instruments in its semantic representation with the purpose of finding the place of the above mentioned concept within the sources of international law.
خلاصه ماشینی:
"پس از بررسی معناشناختی «وجدان انسـانی» در ایـن بخـش ، کـاوش خـواهیم کـرد کـه چگونه درج عبارت «وجدان انسانی» به عنوان منبع و منشأ مفـاهیم دیگـری همچـون «قـوانین انسانی»، «اصول انسانی»، «فرامین وجدان عمومی» و «ملاحظات اولیۀ انسـانی» در پـر کـردن خلأ قواعد موضوعۀ متناسب در حقوق بین المللـی مـؤثر بـوده و خـود زمینـه سـاز وضـع قواعـد موضوعۀ مورد نیاز جامعۀ بین المللی شده است .
٥. وجدانیات اولیه به مفهوم یک ویژگی درونی انسانی که ناظر بر کنش ها و واکـنش هـای بشـر اسـت و بـه افکـار و رفتارهای او جهت انسانی میدهد و رفتارها و افکار او را با ملاکهای خاصی قضاوت میکنـد کـه تقریبـا بـرای انسانی» در اسناد بین المللی به چه مفهومی به کار رفته ، مسئله ای است که در اینجا و همچنـین با سنجش نسبت این مفهوم با نظریات طرح شده در سنخ شناسی بررسی خواهد شد.
در جمع بندی بنـدهـای ٣٣ و ٣٤ رأی دیـوان بـین المللـی دادگسـتری در قضـیۀ بارسـلونا ترکشن ١ که برخی از موارد نقض شدید حقوق بشر را به عنوان قواعد ارگا امـنس ٢ (عـام شـمول ) معرفی میکند و نیز از مواد اولیۀ میثاقین حقوق مدنی سیاسی ٣ و حقوق اجتماعی -اقتصـادی و فرهنگی که قواعد اساسی بشری را تعطیل ناپذیر معرفـی کـرده انـد، همچنـین از رأی مشـورتی دیوان در ١٩٥١ در خصوص امکان اعمال حـق شـرط بـر کنوانسـیون جلـوگیری و محکومیـت جنایت نسل زدایی و نیز ملاکی که مواد ٥٣ و ٦٠ کنوانسیون حقـوق معاهـدات ١٩٦٩ ویـن در مورد قواعد آمرة بین المللی بـه دسـت مـیدهـد، همچنـین از شاخصـه هـایی کـه از رأی دیـوان دادگستری در قضیه های کانـال کورفـو و نیکـاراگوا اسـتخراج مـیشـود، مـیتـوان فهمیـد کـه اساسیترین و بنیادین ترین قواعد حقوق بشر را بیشک باید در زمرة قواعـد آمـره شـمرد."