چکیده:
در این پژوهش، با تکیه بر فتوحات مکیه و فصوص الحکم ابن عربی، مراتب وجودی ادریس(ع) بررسی و تحلیل می شود. روش تاویلی ابن عربی بر پایه نظریه وحدت وجودی او بر مکاشفه، آیات قرآن و نیز روایت و اخبار وارد بر ادریس(ع) بنا نهاده شده است. وی در فصوص الحکم با تحلیل احوال ادریس، قرائتی نو به دست می دهد و معتقد است او به مرتبه تقدیس رسیده و منظور از تقدیس، شدت تجرد ادریس(ع) است که وی با ریاضت های سخت، نماینده عقل ناب می گردد. ابن عربی ادریس(ع) را با الیاس(ع) یکی می شمارد و معتقد است که سیر صعودی ادریس نبی(ع)، الیاس(ع) است که الیاس(ع) هم از رسولان است و هم از محمدیون(امت محمد(ص))؛ لذا در آخرالزمان باز خواهد گشت. بنابراین، ادریس(ع)- الیاس(ع) جامع میان نبوت و رسالت است که صورت شخصیه ادریسی فانی شده و به آسمان عروج کرده و بعد از عروج، به صورت شخصیه الیاسی باز می گردد. پس، دارای دو حشر خواهد بود: یک بار، در کسوت نبوت و بار دیگر، در کسوت ولی ای از اولیای محمد(ص). البته، ابن عربی در این نظر چندان یک رای نیست و گاهی الیاس(ع) و ادریس(ع) را دو تن شمرده است که دو رکن از چهار رکن کعبه را تشکیل می دهند و در آخرالزمان یا از اقطابند، یا امام. از دیگر مقامات ادریس(ع)، جایگاه او به عنوان ابدال-اوتاد است که در مقام ابدالی، ادریس(ع) و در مقام اوتادی، الیاس(ع) است.
The present research is an attempt to carry out a study of the ontological levels of the Prophet Idris (AS) with special references to Ibn Arabi's al-Futuhat al-Makkiyyah and Fusus al-Hikam. Ibn Arabi's esoteric method is based on his doctrine of the oneness of being which is built on unveiling، the Quranic verses، traditions، as well as relevant reports on Idris (AS). In his Fusus al-Hikam، Ibn Arabi seeks to give a new reading of the subject by analyzing Idris's spiritual states. He maintains that Idris (AS) succeeded in attaining the status of sanctification، which implies the intensity of Idris's detachment. Through undergoing certain tough ascetic measures، he turned out to be the representative of the pure intellect. Ibn Arabi identifies Idris (AS) with Ilias (AS). He considers that Ilias (AS) is the ascending journey of the prophet Idris (AS). Ilias (AS) is both one of the messengers and one of the Muhammaduns (community of Muhammad)، so he will return in the hereafter. Therefore، Idris(AS)-Ilias(AS) represent both prophethood and messengerhood which، in individual form of mortal، Idris ascends to the heaven and، after his ascension، he returns in the individual form of Ilias. Thus، he enjoys two resurrections: once in the garb of prophethood and once in the garb of a guardian among the guardians of Muhammad. However، in this case، Ibn Arabi expresses different views; that is، at times، he considers Idris and Ilias as two persons who act as two pillars out of four pillars of Kabah and، in the hereafter، they appear as poles or Imams. As for his other stations، one can refer to Abdāl and Awtād، which in the former station he appears as Idris while in the latter he turns out to be Ilias.
خلاصه ماشینی:
دربارة ادریس در نگاه ابن عربی، تاکنون مقاله یا رسالۀ مفردی نوشته نشده است ؛ اما به صورت جسته و گریخته ، از مقالات زیر میتوان نام برد: ١-مقاله ای با عنوان «سرشت الوهی عیسی (ع ) در نگاه ابن عربی (بررسی تطبیقی آرای ابن عربی دربارة ماهیت الهی، ولایت و نبوت حضرت عیسی و مقایسۀ آن با آیات قرآن و آرای مسیحیان)» که حسین حیدری در سال ١٣٨٩ در مجلۀ مطالعات عرفانی دانشگاه کاشان چاپ کرده است .
ابن عربی در فص حکمت قدوسیه به ادریس اشاره میکند و در مقام روحانیت ادریس میگوید که وی دارای علو مکان و علو مکانت است و هر کدام از این دو جایگاه را تأویل مینماید.
فلک شمس در میانۀ افلاک و هفت فلک را بالای آنها نام میبرد که عبارتاند از: «فلک مریخ ، مشتری، کیوان ، منازل، اطلس ، کرسی و عرش»؛ طبق نظر ابن عربی این افلاک بیانگر مراتب وجود است »(قیصری، ١٣٧٥: ٩٩)؛ بنابراین ، ادریس (ع) دارای علو مکان است و علو مکانت بر او منطبق نمیگردد؛ زیرا وی، به فنا و بعد از آن به بقا نرسیده است .
ابن عربی این روایت را بدین گونه تأویل میکند که علم خط از اصل نبوت است ؛ زیرا نخستین کسی که این علم را به مردمان تعلیم داد، حضرت ادریس (ع )، از جانب خداوند بود.