چکیده:
واژه «کتاب»، یکی از مفاهیم اساسی قرآن است که از دیرباز مورد توجه قرآنپژوهان بودهاست. این واژه 231 مرتبه در قرآن ذکرشده و در همنشینی با واژههای کلیدی همچون قرآن، حق، امام و حکمت قرارگرفتهاست. کاربرد وسیع این واژه در قرآن و پیوند آن با دیگر مفاهیم قرآنی، جایگاه خاص این واژه را در بین واژههای قرآنی و ضرورت تبیین مفهوم آنرا روشن میسازد. با در نظر گرفتن روش معناشناسی بهعنوان روشی سودمند در بررسی واژگان قرآنی، میتوان به تبیین محورهای همنشینی «کتاب» با دیگر واژههای قرآنی پرداخت. بررسی همنشینهای کتاب حاکی از آناست که این واژه دارای سه نوع همنشینی صفتی، فعلی و اسمیاست. از همنشینی بین کتاب و صفاتی همچون منیر، مبین، مسطور، کریم، عزیز، معلوم، مصدق، مکنون، حکیم و حفیظ، پنج معنای قرآن، کتب آسمانی، لوحمحفوظ، نامه و اجل مقدّر بهدست میآید. همنشینی «کتاب» با سیزده فعل نیز، چهار معنای قرآن، کتب آسمانی، تورات و نامه اعمال را در بردارد. همچنین «کتاب» با پنج واژه ام، اهل، امام و رحمت و تفصیل نیز همنشین شدهاست که نشانمیدهد واژه «کتاب» در قرآن، در ترکیب اسمی خود دارای پنج معنای کتب آسمانی، لوحمحفوظ، آیاتمحکم، تورات و قرآن است. مقاله حاضر با تکیه بر روش معناشناسی درصدد تبیین مفهوم واژه «کتاب» و گستره معنایی آن در قرآن است.
خلاصه ماشینی:
دامغانی در قاموسالقرآن 5 وجه معنایی برای حکیم بیان کردهاست(دامغانی،1977، ص141) از جمله همنشینهای کلمه حکیم در قرآن میتوان به «علی، علیم، عزیز، واسع، ذکر، خبیر، کتاب، تنزیل، الله، رب، تواب و امر» اشاره کرد که از میان تعابیر مذکور تنها صفات «علی، عزیز، تنزیل و اسم جلاله الله» با واژه «کتاب» اشتراک دارند.
از دیگر معانی واژه عز، محکم و سفتبودن است، مانند «و إنه لکتاب عزیز»(فصلت: 41)، یعنی این کتابیاست محکم و استوار(راغب،1412، ص564) «ارض عزاز» بهمعنای زمین سخت گرفتهشده( راغب،1412، ص563؛ ابنفارس، 1404، ج4، ص40؛ ابنمنظور، 1414، ج5، ص376) «عزیز»، یکی از واژگان پر کاربرد در قرآن است و 99مرتبه در آیات قرآن تکرار شدهاست و تنها در یک آیه همراه با واژه «کتاب» آمدهاست.
بهعنوان نمونه میتوان به آیه 41 سوره فصلت اشاره کرد: «إن الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و إنه لکتاب عزیز»؛ برخی از مفسرین بیان کردهاند که عزیز در این آیه به معنای بینظیر و یا منیع است، یعنی امتناع دارد از اینکه مغلوب چیزی شود و یا عزیزبودن کتاب بدان جهت است که هیچیک از بندگان نمیتوانند؛ مانند آنرا بیاورند.
علاوه بر آن در معنای مسک و امساک، حفظکردن، زندانیکردن و دلبستن به چیزی را آوردهاند و همچنین معنای مانعشدن و بهطور کنایه بخیل را نیز برای این واژه ذکر کردهاند(ابنمنظور،1412، ج10، ص488؛ راغب،1412، ص768) طبرسی بیان کرده است: «امسک و مسک و تمسک و استمسک بالشیء» همه در معنا، یکیاست و بهمعنای دستآویختن به آن چیز است(طبرسی،1372، ج4، ص792) مسک و مشتقات آن در 27 آیه از قرآنکریم بهکار رفتهاست این واژه در زبان عربی وجوه فراوانی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست.