خلاصه ماشینی:
پیشگفتار: شناختی از مسعودمیرزا ظلالسلطان و فراز و نشیب قدرت او شاهزاده مسعودمیرزا ظلالسلطان فرزند ناصرالدینشاه قاجار، پس از درگذشتولیعهدهای او، بزرگترین پسر ناصرالدین بود و از این روی، باید به ولایتعهدی حکومت ایران برگزیده میشد، اما چنین نشد چرا که مادر او شاهزاده نبود<FootNote No="240" Text=" دوستعلیخان معیرالممالک، رجال عصر ناصری، ص 224 و 225.
در روایات ازلیان و بهائیان نمونههایی را میتوان یافت که نشان ازآن دارد که ظلالسلطان از فعالان بابی (ازلی) که بهسبب اعتقادات دینی خود باتمام وجود خواهان ضربهزدن به ناصرالدینشاه بودند<FootNote No="260" Text=" برای آگاهی بیشتر، نک : سیدمقداد نبوی رضوی، تاریخ مکتوم، ص 24 ـ 49.
"/> عزل ظلالسلطان از حکومت بر مناطق جنوبی ایران را ـ که به سال 1305ه رخداد و تنها اصفهان را برایش باقی گذاشت ـ <FootNote No="262" Text=" مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 4، ص 86.
کتابهایی چون تاریخ و سرگذشت مسعودی (اثر خود او)، ظلالسلطان(نوشته حسین سعادت نوری)، جلد نخست کتاب نارنجی (اسناد محرمانه وزارت خارجهروسیه تزاری درباره وقایع مشروطیت ایران) با نام ظلالسلطان و محمدعلیشاه رودررو(بهکوشش احمد بشیری و ترجمه حسین قاسمیان)، سرگذشت ظلالسلطان درکتاب شرح حال رجال ایران (نوشته مهدی بامداد) و سرانجام مقاله محققانه جهانگیرقائممقامی با عنوان «روابط ظلالسلطان با میرزا ملکمخان».
گفته شده که آقا نجفی «مورد ملاحظه» ظلالسلطان و کنسول بریتانیا دراصفهان بود<FootNote No="275" Text=" [ نجفقلی میرزا حسامالدوله]، خاطرات حسامالدوله معزی، ص 126.
"/> او که حتی بهبهائیان شهری چون رفسنجان ـ که از اصفهان دور است ـ نیز نظر داشت،<FootNote No="282" Text=" اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج 8، بخش دوم، ص 733.