چکیده:
یکی از متفکران و فیلسوفان اسلامی، شهابالدین سهروردی است که در فلسفه اسلامی اسلوب و سبکی اشراقی دارد. او به معرفت نفس و شناخت آن توجه دارد و در آثار خود به تزکیه و تهذیب آن توجه میدهد. شیخ اشراق به علم حضوری بیش از فیلسوفان قبل از خود توجه دارد و مصادیق علم حضوری را افزایش میدهد. وی صراحت دارد که علم ما به ابصار، علم خداوند به ما سوی و... حضوری است. از طرف دیگر به طالب علم توصیه میکند که اگر میخواهد حکیم اشراقی و کامل باشد، باید در استدلال و پیچیدگیهای فنی آن نیز مهارت داشته باشد.بنابراین مباحث علم حصولی، یعنی تصور و تصدیق از دیدگاه شیخ اشراق بسیار شبیه مباحث فلسفه مشاء است؛ به جز برخی نقدها و نظراتی که خود به عنوان قاعده اشراقی از آن یاد میکند.
خلاصه ماشینی:
"(شهزوری، 1380، ص 483) هرچند سهروردی بیان میکند که نفس ناطقه، نوری است که همه حواس را با علم اشراقی مییابد، (سهروردی، 1380، ج 2، ص 214) اما ایشان بهطور اخص به حضوری بودن حس بینایی یا ابصار توجه دارد و با نقد نظریات پیشینیان، نظر خود را بیان میکند که اجمالا به آن میپردازیم: دربارۀ کیفیت دیدن و چگونگی ابصار، عقاید مختلفی بیان شده است.
شاید به این دلیل است که شیخ اشراق پس از این مباحث و نیز نقد نظریه حکمای مشاء در باب «علم واجب به ما سواه»، به اثبات حضوری بودن علم انسان به ذات خود و نفی حصولی بودن آن میپردازد و برای آن استدلال اقامه میکند.
عمل ابصار، افزون بر اشراق حضوری نفس که عامل اساسی عمل است، شرایط دیگری نیز برای حصول لازم دارد؛ از قبیل: رویارویی یا مقابله با شیء، عدم حجاب میان بیننده و شیء، وجود نور و روشنایی و …؛ پس باید گفت: از نظر شیخ، ابصار یعنی رؤیت صورتهای مثالی.
» (سهروردی، 1380، ج 2، ص 15) در این برهان شیخ اشراق علم را صورتی مطابق با واقع گرفته است و نقطه مقابل آن را جهل میداند؛ یعنی ایشان مصادره به مطلوب کرده است؛ زیرا بحث بر سر این بود که آیا صورتهای موجود در ذهن ما مطابق با واقع هستند یا خیر؟ و فرض این بود که ما همین صورتها را ـ با قطع نظر از مطابقت و عدم مطابقت ـ علم مینامیم؛ آنگاه از خود میپرسیدیم که «آیا علم ما مطابق با واقع هست یا نه؟»."